عید مبعث

حضرت محمد (ص) در روز ۲۷ رجب سال ۱۳ پیش از هجرت در محلی که موسوم به غار حرا بود توسط جبرئیل با نزول آیات سوره مبارکه علق از سوی خداوند برای پیامبری برگزیده شدند. ایشان که به خاتم الانبیا نیز مشهور هستند، در سن ۴۰ سالگی در شرایطی که مردم به جهالت و بت پرستی خو گرفته بودند، چراغ راه هدایت آنها را به دست گرفتند و پس از سال‌ها ارزش نبوت حضرت محمد (ص) در شهر مکه موجب شد تا شیعیان این روز را در نقاط مختلف جهان جشن بگیرند. اعمال مستحبی مانند روزه، دعا، غسل و نماز نیز در این روز مرسوم است.

 

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد

دل رمیده ما را انیس و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسئله‌آموز صد مدرس شد

بعثت پیامبر اکرم (ص) مبارک


برچسب‌ها:

[ جمعه 22 اسفند 1399برچسب:,

] [ 13:38 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

عید غدیر مبارک

Image result for ‫عید غدیر‬‎


برچسب‌ها:

[ یک شنبه 27 مرداد 1398برچسب:,

] [ 18:24 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

قبر اصلی حضرت زینب

قبر واقعی حضرت زینب

شاید برای شما هم سوال باشد که محل دقیق قبر مطهر حضرت زینب کبری علیها السلام کجا واقع شده است. این سؤال به خاطر انتساب مکان‏های مختلفی به آن بانوی بزرگوار در کشورهای مختلف است.حضرت زینب

حضرت زینب بزرگان دین

از قدیم الایام سه مکان به عنوان قبر مطهر این بانوی بزرگوار مطرح است و هرکدام نیز طرفدارانی دارد.

1- قبری که در شهرک زینبیه امروز در نزدیکی دمشق، پایتخت فعلی کشور سوریه وجود دارد. علمای قدیم از این مکان (شهرک زینبیه) به «غوطه‏» یا «راویه‏» تعبیر آورده‏اند. زائران ایرانی که جهت زیارت به سوریه می‏روند، این مکان را زیارت می‏کنند.
2- محلی که در شهر قاهره پایتخت مصر به نام «زینبیه‏» مشهور است.
3- شهر مدینه نیز به عنوان محل دفن حضرت زینب علیها السلام معرفی شده است، گرچه در مدینة النبی محلی به این نام مثل دمشق و قاهره وجود ندارد.

مرحوم حاج شیخ عباس قمی به نقل از استاد خودش مرحوم محدث نوری، و دیگران احتمال شام را تقویت کرده‏اند. محقق اخیر با روشی عالمانه احتمال مصر را رد کرده و با قرائن و شواهدی اثبات کرده است که حضرت زینب کبری علیها السلام در شام دفن شده است.

برای هر یک از این سه احتمال دلائلی ذکر شده است که به بیان هر یک و نقد آن‏ خواهیم پرداخت.

مصر
برای این احتمال دلایلی بیان شده است که مهمترین آنها دلیل روایی است:
نسابه عبیدلی در کتاب «اخبار الزینبات‏» روایت نقل کرده است که بر اساس مضمون آن‏ها باید حضرت زینب (علیهاالسلام) درمصر  دفن شده باشد.

نقد و بررسی:


اما این روایات از نظر سند و محتوا قابل اعتماد نیست. محمد حسنین سابقی نویسنده کتاب مرقد العقیله زینب علیها السلام اشکالاتی را براین احادیث وارد کرده و می گوید اکثر راویانی که عبیدلی این روایات را از آنان نقل کرده است، مجهول هستند و پس از بررسی و تتبع فراوان در کتب رجال وتراجم و نسب هیچ اثری از آنان به دست نیامد. مفاد این روایات نیز خالی از تناقض و اشکال تاریخی نیست.

مزار حضرت زینب

مزار واقعی حضرت زینب


برچسب‌ها:

[ سه شنبه 23 آبان 1396برچسب:,

] [ 10:26 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

روز عرفه چه روزی است

روز عرفه,روز عرفه چه روزیست

روز عرفه از اعیاد عظیم است اگر چه به اسم عید نامیده نشده و روزی است كه حق تعالی بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فراخوانده و سفره های جود و احسان خود را برای ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر و رانده تر، و در خشمناك ترین اوقات خواهد بود، و روایت شده كه حضرت امام زین العابدین علیه السلام در روز عرفه صدای سائلی را كه از مردم كمك می نمود شنید، و به او فرمود: وای بر تو آیا از غیر خدا سوال می كنی در این روز و حال آن كه امید می رود در این روز برای بچه های در شكم كه فضل خدا شامل آنها شود و سعید گردند ...

پس در این روز در زیر آسمان روند و اعتراف و اقرار كنند نزد حق تعالی به گناهان خود تا سعادتمند گردند به ثواب عرفات و گناهانشان آمرزیده گردد و مشغول گردند به اعمال و ادعیه عرفه كه از حجج طاهره علیهم السلام روایت شده است؛ برای اطلاع بیشتر به كتاب مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی اعمال روز عرفه مراجعه نمایید.

عرفات نام جایگاهی است كه حاجیان در روز عرفه (نهم ذی الحجه) در آنجا توقف می كنند و به دعا و نیایش میپردازند و پس از برگزاری نماز ظهر و عصر به مكه مكرمه باز میگردند و وجه تسمیه آنرا چنین گفته اند كه جبرائیل علیه السلام هنگامی كه مناسك را به ابراهیم می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد.

و نیز گفته اند سبب آن این است كه مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف میكنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند كه برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا كه یكی از معانی «عرف» صبر و شكیبایی و تحمل است.

حضرت آدم (ع) در عرفات :
فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه كَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحیمْ

آدم از پروردگارش كلماتی دریافت داشت و با آن بسوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است.

طبق روایت امام صادق(ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار كوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:

ـ چرا گریه می كنی ای آدم ؟

ـ چگونه می توانم گریه نكنم در حالیكه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.

ـ ای آدم به درگاه خدا توبه كن و بسوی او بازگرد.

ـ چگونه توبه كنم؟

جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل بهنگام خروج از مكه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیك گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع كرد و به دستور جبرئیل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و كلماتی را كه از پروردگار دریافت كرده بود به وی تعلیم داد، این كلمات عبارت بودند از:

خداوندا با ستایشت تو را تسبیح می گویم سُبحانَكَ اللهُمَ وَ بِحمدِك

جز تو خدایی نیست لا الهَ الاّ اَنْتْ

كار بد كردم و بخود ظلم نمودم عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی

به گناه خود اعتراف می كنم وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی

تو مرا ببخش كه تو بخشنده مهربانی اِنَّكَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ

آدم (ع) تا بهنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشك می ریخت، وقتیكه آفتاب غروب كرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با كلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت......

حضرت ابراهیم (ع) در عرفات
در صحرای عرفات، جبرئیل، پیك وحی الهی، مناسك حج را به حضرت ابراهیم (ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).


پیامبر اسلام (ص) در عرفات
و نیز دامنه كوه عرفات در زمان صدر اسلام كلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر این سوره را كه از جامع ترین سوره های قرآن است و دارای میثاق و پیمانهای متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آنها می باشد، و قوانین و احكام كلی اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.

و طبق مشهور میان محدثان پیامبر (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شكوه حجاج بیان داشت:

...... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نكنم. شما به زودی بسوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیك و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه می كنم هركس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اكیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می كنم كه به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانت های الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی برشما حلال شده اند.

هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیری از اموال مسلمانان بر مسلمان دیگری حلال نیست مگر این که به طیب خاطر به دست آورده باشد.

خواندن دعای عرفه امام حسین (ع) بسیار نیكو و عالی است. لكن مناجات با خدا تنها به خواندن دعای عرفه نیست. خیلی خوب است كه انسان از معصوم یاد بگیرد كه چگونه با خدا سخن بگوید، و بلكه به همان بیان مناجات كند؛ ولی هنگامی كه نمی شود، كافی است كه در مسیر رفت و برگشت دانشگاه زیر لب با خدا حرف بزنید؛ خیلی صمیمی و ساده. در دل به یاد او باشید و واقعاً از او استغفار كنید و با خود عهد تازه‌ای ببندید و با این كار عرفه را به خوب درك نموده اید.


برچسب‌ها:

[ پنج شنبه 18 شهريور 1395برچسب:,

] [ 16:27 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

توصیه آیت‌الله حق‌شناس برای برآورده شدن حوائج/ چگونه چله زیارت عاشورا بگیریم

خبرگزاری فارس: توصیه آیت‌الله حق‌شناس برای برآورده شدن حوائج/ چگونه چله زیارت عاشورا بگیریم             

مرحوم آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس(ره) توصیه خاصی برای قرائت زیارت عاشورا داشت و بر این باور بود با این چله زیارت عاشورای امام حسین(ع) می‌توان به حاجت‌های بسیار بزرگ و نشدنی دست یافت.

  همه ما حاجات دنیوی و اخروی بسیاری داریم که شاید ندانیم برای اجابت آنها چگونه خداوند را بخوانیم و به دامان پاک ائمه اطهار علیهم‌السلام دست توسل بزنیم.

آیت‌الله میرزا عبدالکریم حق‌شناس، یکی از سالکان و عارفان الهی است که توجه به توصیه‌های اخلاقی و عرفانی ایشان نیز می‌تواند در مقاطع مختلف زندگی برای ما راهگشا باشد یکی از این دستورالعمل‌ها در خصوص نحوه دعا کردن است که درباره قرائت زیارت عاشورا توصیه‌هایی ذکر شده است.

آنچه که در ادامه می‌آید چله زیارت عاشورا به شیوه آیت‌الله حق‌شناس است:

شاگردانش می‌گفتند: آیت‌الله حق‌شناس به طور معمول با سه عمل حاجت‌های مادی و معنوی خود و دوستانش را می‌گرفت:

اول: با چله‌ زیارت عاشورای امام حسین (ع)

دوم: با روضه و اشک بر شیرخواره‌ سیدالشهدا حضرت علی‌اصغر (ع)

سوم: با تمرکز و مراقبه بر حضور قلب در نمازهای واجب و دعای بعد از نماز:

شاگردانش می‌گفتند: آیت‌الله حق‌شناس به این چله زیارت عاشورای امام حسین (ع) اعتقادی کامل داشت.

آیت‌الله حق‌شناس بر این باور بود که با این چله زیارت عاشورای امام حسین (ع) می‌توان به حاجت‌های بسیار بزرگ و نشدنی دست یافت.

شاگردانش می‌گفتند: آیت‌الله حق‌شناس معتقد بود برای رسیدن به حاجت و مقصودی خاص، اگر این چله درست و همراه با شرایطش به جای آورده شود رد شدنی نیست و اگر هم برای رسیدن به این حاجت به خیر و صلاحتان نباشد، آن را به شکلی به شما حالی خواهند کرد.

شاگردانش می‌گفتند: حاج آقا معتقد بود اگر به شما حالی کنند رسیدن به این خواسته و حاجت به خیر و صلاحتان نیست و با این حال، شما بر آن پافشاری کنید، از خاصیت‌ها و ویژگی‌های این چله شگفت و مجرب آن است که در بسیاری از موارد، باز هم خواسته و حاجتتان را به شما خواهند داد! فقط امکان دارد عوارضی ناخواسته را که به  علل و معلول‌های ماورایی برمی‌گردد، برای شما به همراه داشته باشد.

شرایط و توصیه‌های این چله

مرحوم حق‌شناس این روش از چله زیارت عاشورا را از مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی فرا گرفته بود و خودش نیز شرایطی را از اخبار و روایات و مکاشفاتش استنباط کرده بود.

بزرگترین اصلی که آیت‌الله حق‌شناس بر آن پافشاری داشت، عزم و اراده چهل روزه بر مراقبه از اعمال و ترک محرمات و انجام واجبات بود، به خصوص مراقبت از زبان، زبانی که در این چهل روز قرار است کلمات و بندهای زیارت عاشورای امام حسین (ع) بر آن جاری شود، باید پاک و ظاهر باشد.

مرحوم حق‌شناس می‌فرمود: اگر کسی در این چهل روز مواظبت بر ترک محرمات و انجام واجبات به خصوص مراقبه از ترک گناه‌های زبانی نداشته باشد و این چله را با بقیه شرایطش به جای آ‌ورد، من به هیچ وجه تضمین نمی‌کنم به حاجتش برسد.

بنا بر توصیه‌های آیت‌الله حق‌شناس معتقد بود: همین که آدمی در این چهل روز تصمیم و اراده‌ حقیقی بر ترک محرمات و انجام واجبات داشته باشد. کافی است و این شرط زیاد هم سخت نیست من خودم بارها به آدم‌های معمولی، این چله زیارت عاشورا را توصیه کرده‌ام، در چند مورد بعضی از آنها پس از چهار پنج روز آمدند و با خوشحالی و شعف از من تشکر کردند و اعتراف کردند فقط سه چهار روز بوده که این چله زیارت عاشورا را شروع کرده بوده‌‌اند که حاجت‌هایشان به آنها داده شده است.

آیت‌الله حق‌شناس معتقد بود که در این چله، بعد از شرط اهتمام بر ترک محرمات و انجام واجبات، بعضی امور توصیه اکید است و بهتر است حتماً رعایت شود:

1- خواندن زیارت، چهل روز پشت سر هم و مستمر باشد.

2- خانم‌های محترمه در ایامی خاص که نمی‌توانند نمازها را به جای ‌آورند، در آن روزها یکی از نزدیکان و آشنایانشان را راضی کنند به جای آنها این زیارت را به جای آورد تا چله و استمرار چهل روزه منقطع شود.

3- همه زیارت و دیگر اعمال باید یکسره و بدون فاصله خوانده شود؛ یعنی نباید زیارت و اعمالش را تقسیم کرد و بخشی را در ساعتی و بخشی دیگر را در وقتی دیگر انجام داد.

4- کلمات و عبارات صحیح و درست ادا شود.

5- حرف نزدن در بین خواندن زیارت عاشورا (بعضی می‌گفتند با توجه به طولانی بودن این عمل، در صورت ضرورت ان شاءالله حرف‌های ضروری خللی ایجاد نمی‌کند).

* سایر مسائلی که بهتر است در چله زیارت عاشورا مورد توجه قرار گیرد اما اگر مقدور نشد، ان شاءالله مشکلی نیست:

1- اولین روز از چله زیارت عاشورا، چهارشنبه باشد.

2- این زیارت روزها خوانده شود؛ یعنی از صبح بعد از طلوع آفتاب تا عصر قبل از غروب آفتاب. (بعضی‌ها رعایت این شرط را لازم برشمرده‌اند).

3- به جز همسر و اعضای خانه، دیگران از این چله باخبر نشوند.

(حاج آقا تأکید می‌کرد قبل از شروع بهتر است همسر را در جریان بگذارید و او را نیز توجیه کنید تا حد امکان دیگران از این امر مطلع نشوند).

4- در این چهل روز، هر روزه به نیت سلامتی حضرت بقیه‌الله امام زمان (عج) صدقه‌ای پرداخت شود.

دستورالعمل و شیوه به جای آوردن این چله زیارت عاشورا

این شیوه زیارت عاشورا از دو بخش تشکیل شده است. دومین بخش درست همان روشی است که در زیارت‌نامه‌ها و مفاتیح‌الجنان ذکر شده است. بنابراین فقط اولین بخشی که به طور معمول حداکثر 15 دقیقه طول می‌کشد، به آن اضافه می‌شود.

بخش اول:

1- صد مرتبه تکبیر می‌گویید. (الله‌اکبر)

2- لعن و سلام‌های زیارت عاشورا را یک بار می‌خوانید؛ یعنی از «اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و ...» تا انتهای «السلام علی الحسین و علی علی‌بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین».

(این دو بخش در قسمت‌های پایانی زیارت عاشورا قرار دارد و قبل از هر دو بخش نوشته است: پس صد مرتبه می‌گویی: ... اما شما در این قسمت، این دو فقره معروف به لعن و سلام را فقط یک مرتبه می‌خوانید).

3- خواندن زیارت عاشورا از ابتدای زیارت تا ابتدای این دو فقره لعن و سلام.

4- خواندن دو رکعت نماز به نیت هدیه به حضرت اباعبدالله الحسین (ع).

5- دوباره صد مرتبه تکبیر گفتن.

بخش دوم:

خواندن زیارت عاشورای امام حسین (ع) به همان روشی که در مفاتیح الجنان آمده است؛ یعنی زیارت عاشورا را از ابتدا تا انتها با همان صد لعن و صد سلام که در متن زیارت مکتوب است می‌خوانید. به هیچ وجه دو رکعت نمازی را که بعد از زیارت وارد شده است، یادتان نرود؛ زیرا این دو رکعت نماز، از اجزای زیارت عاشورای امام حسین (ع) محسوب می‌شود و باید خوانده شود.


برچسب‌ها:

[ جمعه 5 شهريور 1395برچسب:,

] [ 18:42 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

اللهم عجل لولیک الفرج


برچسب‌ها:

[ جمعه 5 شهريور 1395برچسب:,

] [ 18:22 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

امام صادق علیه السلام و اندیشه ‏های انحرافی

 

واژه زنادقه جمع زندیق است. این کلمه ریشه فارسی دارد و در اصل «زند دین » زن دین بود. مزدکیان (1) خود را زند دین می نامیدند. طریحی در مجمع البحرین می نویسد: زنادقه گروهی ازمجوسیان بودند. سپس این کلمه برهر ملحدی در دین استعمال گردید. (2)

در بین مردم چنین شهرت یافته که زندیق کسی است که به هیچ دینی پای بند نیست و قائل به دهر است. و درحدیث آمده است: زنادقه همان دهریه هستند که می گویند: نه خدایی وجود دارد و نه بهشت وجهنمی. دهر است که ما را می میراند. (3) از گفت و گوی امام موسی بن جعفر(ع) با هارون الرشید بر می آید که زندیق به کسی گفته می شود که خدا و رسولش را رد کند و به جنگ با آن هابپردازد. (4)

اولین کسی که ملحد گشته و زندیق شد ابلیس بود. (5)

ملحدین و دهریان مناظرات و گفت وگوهایی با پیامبر اسلام(ع)داشتند که علامه طبرسی درکتاب الاحتجاج (6) به بخشی از آن هااشاره کرده است:

امام صادق(ع) مناظراتی طولانی و گفت وگوهای بسیاری با ابن ابی العوجاء، ابوشاکر دیصانی، زندیق مصری و برخی دیگر از سران زنادقه داشت و به عقاید انحرافی آن ها پاسخ می داد. پیش از آن که به برخی از گفت وگوهای آن حضرت با زنادقه اشاره کنیم، نگاهی به افکار دو نفر از سران زنادقه می افکنیم:

رهبران زنادقه

یکی از رهبران زنادقه، عبدالکریم بن ابی العوجاء است. وی ازشاگردان حسن بن ابی الحسن بصری بود و بر اثر افکار انحرافی که داشت، از دین و توحید منحرف شد. (7)

ابن ابی العوجاء با چند نفر از دهریون در مکه پیمان بست تا باقرآن معارضه کنند. او در یکی از سفرهای خود به مکه، هنگامی که با عظمت امام صادق(ع) در بین مردم مواجه می شود، از روی کینه وحسد داوطلب می شود تا به نمایندگی از ابن طالوت، ابن الاعمی وابن المقفع; امام را در نزد مردم شرمنده کند اما با پاسخ کوبنده امام صادق(ع) مواجه و سرافکنده می شود و مفتضحانه به نزددوستان خود برمی گردد. وی سرانجام به دستور منصور، توسطفرماندار کوفه محمدبن سلیمان به زندان افتاد. گروهی نزدمنصور رفتند و به شفاعت او برآمدند. منصور به درخواست آن هاپاسخ مثبت داد و در نامه ای به فرماندار، دستور آزادی ابن ابی العوجاء را صادر کرد. پیش از آن که نامه به کوفه برسد،منصور دستور داد تا ابن ابی العوجاء را گردن بزنند. ابن ابی العوجاء هنگام مرگ گفت: اکنون بیمی از کشته شدن ندارم، زیرامن چهارهزار حدیث جعل و حلال را حرام و حرام را حلال نموده ام ودر ماه رمضان شما را به روزه خواری کشانده ام و در روز عید فطروادار به روزه گرفتن کرده ام. (8)

ابوشاکر یکی دیگر از رهبران زنادقه است که افکار انحرافی اش بسیاری از مسلمانان را دچار شبهه و شک و تردید کرد. وی قائل به خدای نور و خدای ظلمت بود.

ابوشاکر گفت وگوهای بسیاری با یاران امام صادق(ع) داشت. او درمدینه با امام صادق(ع) مناظره و گفت وگو کرد که نتیجه اش شکست علمی و رسوایی بود. (9)

مناظره هشام با ابوشاکر دیصانی

هشام بن الحکم می گوید: روزی ابوشاکر دیصانی به من گفت: آیه ای در قرآن است که باعث تقویت نظر و اندیشه ماستگفتم: این آیه کدام هست؟ ابوشاکر گفت: (هوالذی فی السماء اله وفی الارض اله) (10) ; اوست که در آسمان خداست و در زمین خدا. هشام می گوید: متحیر ماندم که در جواب او چه پاسخی بدهم. ایام حج فرارسید و روانه خانه خدا شدم. با امام صادق(ع) ملاقات و عرض کردم که ابوشاکر چنین می گوید و برداشت او را از آیه بیان کردم. امام صادق(ع) فرمود: این سخن، سخن زندیق است. هرگاه نزد او رفتی، ازاو بپرس: نامت در کوفه چیست؟ او خواهد گفت: فلان. بگو: نامت دربصره چیست؟ بازهم همان نام را تکرار می کند. بگو: خدای ما نیزچنین است. خدای ماهم در آسمان «اله » است و هم در زمین «اله ».

هشام می گوید: (به کوفه) برگشتم و بدون هیچ توقفی، نزد ابوشاکررفتم. آنچه امام صادق(ع) به من گفته بود، از او پرسیدم. ابوشاکر که در مانده شده بود و جوابی نداشت، گفت: این سخن (طرزاستدلال) از حجاز به این جا آمده است. (11)

مناظره امام صادق(ع) با ابوشاکر دیصانی

هشام بن الحکم می گوید: روزی ابو شاکر دیصانی نزد امام صادق(ع)رفت و گفت: ای جعفر بن محمد! مرا بر معبودم راهنمایی و دلالت کن. امام صادق(ع) فرمودند: بنشین! در این هنگام کودک خردسالی پیش آمد که در دستش تخم پرنده ای بود. کودک با تخم بازی می کرد.امام صادق(ع) تخم پرنده را از بچه گرفت. سپس با اشاره به تخم پرنده، به دیصانی فرمود: این دژی است پوشیده که پوست ضخیمی دارد. در زیر این پوست ضخیم، پوست نازکی وجود دارد و زیر آن پوست نازک، مایعی طلایی و مایعی نقره ای در کنار هم، بدون این که با هم مخلوط شوند، وجود دارد ... کسی نمی داند که آن تخم پرنده برای آفرینش نر خلقت شده است یا برای آفرینش ماده. هنگام شکسته شدن تخم پرنده صورت های فراوان، چون: طاووس، کبوتر و خروس از آن بیرون می آید.آیا فکر نمی کنی که برای این آفرینش مدبری هست؟!

هشام می گوید: دیصانی مدتی سرش را به زیر انداخت و درفکر فرورفت. سپس سربرداشت و گفت: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله و انک امام و حجه من الله علی خلقه و انا تائب مما کنت فیه » (12)

شهادت می دهم که معبودی جز خدا نیست، خداوند یکتاست و شریک ندارد و شهادت می دهم که محمد بنده خدا و فرستاده خداست و تورهبر و حجت از سوی خداوند برای بندگان هستی و من از گذشته خودبازگشت می کنم.

مناظره امام صادق(ع) با ابن ابی العوجاء

عبدالکریم بن ابی العوجاء بارها درباره مسائل گوناگون با امام صادق(ع) گفت وگو کرد.

مرحوم کلینی برخی از مناظرات وی با امام صادق(ع) را نقل کرده است. اینک یکی از مناظرات را ذکر می کنیم:

راوی گوید: روز دیگر ابن ابی العوجاء برگشت و در مجلس امام صادق(ع) خاموش نشست و دم نمی زد. امام فرمود: گویا آمده ای که بعضی از مطالبی را که در میان داشتیم تعقیب کنی. گفت: همین راخواستم. ای پسر پیغمبر! امام به او فرمودتعجب است از این که تو خدا را منکری و به این که من پسر رسول خدایم گواهی دهی!! گفت: عادت مرا به این جمله وادار می کند؟ امام فرمود: پس چراسخن نمی گویی؟ عرض کرد: از جلال و هیبت شما است که در برابرتان زبانم به سخن نیایدمن دانشمندان را دیده و با متکلمین مباحثه کرده ام; ولی مانند هیبتی که از شما به من دست دهد، هرگز به من روی نداده است. فرمود: چنین باشد ولی من در پرسش را به رویت باز می کنم. سپس به او توجه کرد و فرمود: تو مصنوعی یا غیرمصنوع؟ عبدالکریم بن ابی العوجاء گفت: ساخته نشده ام. امام فرمود: برای من بیان کن که اگر ساخته شده شده بودی، چگونه می بودی؟ عبدالکریم مدتی سر به گریبان شده، پاسخ نمی داد و باچوبی که در مقابلش بود ور می رفت و می گفت: دروازه پهن، گود،کوتاه، متحرک و ساکن همه اینها صفت مخلوق است. امام فرمود: اگربرای مصنوع صفتی جز این ها ندانی باید خودت را هم مصنوع بدانی;زیرا در خود از این امور حادث شده می یابی. عبدالکریم گفت: ازمن چیزیپرسیدی که هیچ کس پیش از تو نپرسیده و کسی بعد از توهم نخواهد پرسید. امام فرمود: فرضا بدانی در گذشته از تونپرسیده اند، از کجا می دانی که در آینده نمی پرسند؟ علاوه براین،سخن و گفتار خود را نقض کردی، زیرا تو معتقدی که همه چیز ازروز اول مساوی و برابر است، پس چگونه چیزی را مقدم و چیزی راموخر می داری؟ ای عبدالکریم! توضیح بیشتری برایت دهم: بگو بدانم اگر تو کیسه جواهری داشته باشی و کسی به تو گوید: در این کیسه اشرفی هست و تو بگویی نیست. او به تو بگوید: اشرفی را برای من تعریف کن. و تو اوصاف آن را ندانی، آیا تو می توانی ندانسته بگویی اشرفیدر کیسه نیست؟ گفت: نه. امام فرمود: جهان هستی که درازا و پهنایش از کیسه جواهر بزرگتر است. شاید در این جهان مصنوعی باشد زیرا که تو صفت مصنوع را از غیر مصنوع تشخیص نمی دهی. عبدالکریم درماند.... سال بعد، بار دیگر با امام درحرم مکی برخورد. یکی از شیعیان به حضرت عرض کرد: ابن ابی العوجاء مسلمان شده؟ امام فرمود: او نسبت به اسلام کور دل است، مسلمان نشود. چون ابن ابی العوجاء چشمش به امام افتاد،گفت: ای آقا و مولای من! امام فرمود: برای چه این جا آمدی؟ گفت: برای عادت تن و سنت میهن و برای این که دیوانگی و سرتراشی وسنگ پرانی مردم را ببینم. امامفرمود: ای عبدالکریم! تو هنوزبرسرکشی و گمراهیت پا برجایی؟ عبدالکریم رفت سخنی بگوید که امام(ع) فرمود: در حج مجادله روانیست و عبایش را تکان داد وفرمود: اگرحقیقت چنان باشد که توگویی که چنان نخواهد بود.ما و تو رستگاریم و اگر حقیقت چنان باشد که ما می گوییم، مارستگاریم و تو در هلاکت. (13)

مناظره امام صادق(ع) با زندیق مصری

هشام بن الحکم می گوید: زندیقی از مصر به قصد دیدار با امام صادق(ع) رهسپار مدینه شد. زندیق وقتی به مدینه رسید که آن حضرت مدینه را به قصد مکه ترک کرده بود. زندیق که در مصر آوازه علم و اخلاق امام صادق(ع) را شنیده بود، شیفته دیدار آن حضرت بود.بدین خاطر با این که خسته بود، لحظه ای درنگ نکرد و روانه مکه شد. هشام می گوید: امام صادق(ع) در حال طواف بود که زندیق مصری نزد آن حضرت آمد. من همراه امام صادق(ع) بودم. زندیق مصری سلام کرد. حضرت فرمود: نام تو چیست؟ زندیق گفت: عبدالملک. امام پرسید: کنیه ات چیست؟ گفت: ابوعبدالله. امام فرمود: این کدام ملک و پادشاه است که تو بنده او هستی؟ آیا از پادشاهان زمین است یا از پادشاهان آسمان؟ پسرت بنده خدای آسمان است یابنده خدای زمین؟ هشام می گوید: مرد مصری سکوت کرد. امام فرمود: حرف بزن. بازهم او سکوت اختیار کرد. امام فرمود: هرگاه از طواف فارغ شدم، نزد ما بیا.

طواف امام پایان یافت. زندیق نزد حضرت آمد و در مقابل امام نشست. امام به او فرمود: آیا می دانی که زمین زیر و رویی دارد؟زندیق گفت: آری. امام فرمود: تاکنون به زیر زمین رفته ای؟ زندیق گفت: نه. امام فرمود: آیا می دانی در زیر زمین چیست؟ زندیق گفت: نمی دانم. گمان می کنم چیزی زیر زمین نیست. امام فرمود: گمان چیزی جز عجز و درماندگی است... آیا به سوی آسمان بالا رفته ای؟او گفت: نه.امام فرمود: آیا می دانی در آن جا چیست؟ او گفت:نمی دانم. امام فرمودآیا به سوی مشرق و مغرب رفته ای و ماورای آن ها را زیرنگاهت قرار داده ای؟ زندیق گفت: نه. امام فرمود: بسی جای تعجب است که نه به مشرق رفته ای، نه به مغرب، نه به درون زمین، نه به آسمان بالا و نه خبری از آن جا داری تا بدانی درآنجا چیست؟ و در عین حال، تو منکر آن چه که در این مکان هاست هستی؟! آیا هیچ عاقلی چیزی را که نمی داند منکر می شود؟ ! زندیق مصری گفت: تاکنون هیچ کس با من این گونه سخن نگفته است. امام فرمود: پس تو از این جهت در شک و تردید هستی؟!

زندیق گفت: شاید چنین باشد. امام فرمود: ای مرد! بدان! هیچ گاه آن که نمی داند برآن که می داند حجت و دلیلی نداردهرگز جاهل حجتی برعالم ندارد. ای برادر مصری! گوش کن که با تو چه می گویم!آیا نمی بینی که آفتاب، ماه، شب و روز به افق درآیند؟ اما یکی بر دیگری سبقت نمی گیرد. آن ها می روند و بر می گردند، و در این رفت و آمد مجبور و مضطر هستند; زیرا جایی جز جای خودشان ندارند. آن ها اگر می توانستند که برنگردند چرا بر می گردند؟ اگرمضطر نبودند چرا شب، روز نمی گردد و روز، شب نمی شود؟ به خداسوگند! ای برادر مصری! آنچه را که شما به آن عقیده دارید و دهرمی نامید اگر آن ها را می برد پس چرا برمی گرداند و اگر آن ها برمی گرداند پس چرا آن ها را می برد؟! آیا نمی بینی که آسمان برافراشته شده و زمین نهاده شده است، به گونه ای که نه آسمان به زمین می افتد و نه زمین بر روی کرات زیرین خود سرازیر می شود؟ به خدا سوگند، خالق و مدبر آن ها خداست.

زندیق مصری تحت تاثیر استدلال های امام صادق(ع) قرار گرفت ومسلمان شد. امام صادق(ع) به هشام دستور داد تا تعالیم اسلام رابه او بیاموزد. (14)

مناظره ای دیگر

هشام می گوید: زندیقی نزد امام صادق(ع) آمد و با آن حضرت مناظره کرد. قسمتی از سخنان امام صادق(ع) به زندیق این بود:

این که می گویی خدا دوتاست، از دو حال خارج نیست: یا هردو قدیم و قویند و یا هردو ضعیفند و یا یکی نیرومند و دیگری ضعیف است.اگر هردو نیرومندند پس چرا یکی از آن ها دیگری را دفع نمی کندتا در اداره جهان هستی تنها باشدقدرت خدا باید برتر از همه قدرت ها باشد. اگر قدرتی در برابر خداوند یافت شود، نشانه عجز وناتوانی خداوند است، و اگر یکی را قوی و دیگری را ضعیف پنداری،گفتار ما ثابت شود که خدا یکی است، به علت ناتوانی و ضعفی که در دیگری آشکار است. اگر بگویی که خدا دو تاست، از دو حال خارج نیست: یا هردو در تمام جهات برابرند و یا از تمام جهات مختلف ومتمایزند، چون ما امر خلقت را منظم می بینیم و فلک را درگردش وتدبیرجهان را یکسان; و شب و روز و خورشید و ماه را مرتب. درستی کار و تدبیر و هماهنگی آن، دلالت کند که ناظم یکی است. علاوه برآن، لازم است میانه ای بین دو خدا قائل شوی تا تمایز بین آن هامشخص شود. بنابراین خدای سومی باید وجود داشته باشد. و اگرادعا کنی که سه خدا وجود دارد، برتو لازم می شود که خدایان پنج گانه ملتزم شوی، چون بین خدایان سه گانه باید تمایز باشد. بدین ترتیب شماره خدایان بالا می رود و به بی نهایت می رسد. (15)

زنادقه همانند دیگر گروه های کژاندیش درباره توحید و خداشناسی شبهه افکنی می کردند و در سست کردن عقاید دینی مردم و رواج فسادو بی دینی در امت اسلامی سعی می نمودند. آنان همواره با عکس العمل شدید امام صادق(ع) و پاسخ کوبنده اش روبه رو می گشتند.


برچسب‌ها:

[ سه شنبه 29 تير 1395برچسب:,

] [ 18:23 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

برخی از ویژگی‏های مورد انتظار از مؤمنان در کلام امام صادق (ع)

 

حضرت صادق علیه السلام ششمین پیشوای شیعیان جهان در 17 ربیع الاول سال 83 ه . ق در مدینه منوره دیده به جهان گشود . پدر بزرگوارش حضرت امام محمد باقر علیه السلام و مادر گرامی اش ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر می باشد . اسم آن حضرت جعفر و کنیه اش ابو عبدالله و ابو اسماعیل و القاب شریفش صادق، صابر، فاضل و طاهر است (1) .

امامت آن حضرت که همزمان با شهادت پدر ارجمندش از سال 114 شروع شد، با حکومت 5 تن از خلفای اموی و عباسی به ترتیب هشام بن عبدالملک (نهمین خلیفه اموی)، ابراهیم بن ولید (دهمین خلیفه اموی) و مروان بن محمد آخرین خلیفه اموی (126- 132) و عبد الله سفاح (اولین خلیفه عباسی) و ابوجعفر منصور دوانیقی (دومین خلیفه عباسی) مصادف بود . آن بزرگوار در 25 شوال سال 148 ه . ق در سن 65 سالگی توسط منصور دوانیقی مسموم شد، در مدینه منوره به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد .

امام صادق علیه السلام در مدت 34 سال امامت پربرکت خویش نقش شایسته ای در گسترش فرهنگ حیاتبخش اسلام انجام داد . آن حضرت با استفاده از فرصت بدست آمده در عصر خویش (درگیری و نزاع میان بنی امیه و بنی عباس) وسیعترین دانشگاه اسلامی را پی ریزی نمود; در دانشگاه آن حضرت حدود چهار هزار نفر شاگرد پرورش یافتند که برخی از آنان از رهبران فکری تشیع به شمار می آیند . هشام بن حکم، عبد الله بن ابی جعفر، هشام بن سالم، محمد بن مسلم، مفضل بن عمر و جابر بن حیان از آن جمله اند .

کوفه یکی از مهم ترین کانون های تجمع پرورش یافتگان دانشگاه جعفری علیه السلام بود . حسن بن علی بن زیاد وشاء که از شاگردان امام رضا علیه السلام است نقل می کند که: در مسجد کوفه 900 نفر استاد حدیث مشاهده کردم که همگی از جعفر بن محمد علیه السلام حدیث نقل می کردند (2) . در مکتب آن حضرت نه تنها شیعیان بلکه غیر شیعیان نیز حضور می یافتند . پیشوایان چهارگانه اهل سنت با واسطه یا مستقیما از امام صادق علیه السلام بهره برده اند .

آن حضرت شاگردان خویش را بر اساس ذوق و استعداد آنان تقسیم نموده و در همان رشته تشویق و تعلیم می نمود . و این گونه بود که مکتب تشیع در اثر تلاش های فرهنگی امام صادق علیه السلام به صورت چشم گیری گسترش یافت و به اکثر قلمروهای اسلامی رسید و بسیاری از مسلمانان در آن دوران طلایی به مکتب اهل بیت علیهم السلام گرویدند .

آن حضرت با استفاده از وضعیت موجود وکلای متعددی را در مناطق مختلف مستقر نمود و توسط پرورش یافتگان مکتب خویش دستور العمل های فردی، اخلاقی و اجتماعی را به مسلمانان آموزش داد و مکتب اهل بیت علیهم السلام را با زیباترین و محکمترین دلائل به جهان اسلام معرفی نمود .

رهنمودهای راهگشای آن حضرت در زمینه های سلوک فردی و اجتماعی، معاشرت با دیگران، برخورد با نسل نو و جوانان، مسائل حقوقی، آداب ازدواج، موضعگیری در مقابل حکومت ها و سیاستمداران زمان، آموزه های علمی، تربیتی، پزشکی و ده ها موضوع دیگر، زینت بخش صفحات زندگی آن حضرت و برگ زرینی در تاریخ شیعه می باشد . در این نوشتار گزیده ای از سخنان آن حضرت را در بیان ویژگی های مورد انتظار از شیعیان و مؤمنان حقیقی گرد آورده و به علاقمندان حضرتش تقدیم می داریم . بدیهی است که این ها همه ویژگی ها و صفات پیروان اهل بیت علیهم السلام نیست و بیان همه آن ها نیازمند یک کتاب مستقل می باشد .

استقامت و پایداری

بدون تردید پشتکار و پایداری در راه هدف، از عوامل پیروزی و توفیق انسان به شمار می رود . کسانی در زندگی به خواسته ها و آرزوهای خود نائل گشته اند که در راه آن نهایت تلاش و استقامت را نموده اند . امام صادق علیه السلام یکی از مهم ترین نشانه های شیعه را استقامت در راه حق می داند و رسیدن به سعادت حقیقی را در گرو این خصیصه پسندیده قلمداد می کند و می فرماید: «لو ان شیعتنا استقاموا لصافحتهم الملائکة ولاظلهم الغمام ولاشرقوا نهارا ولاکلوا من فوقهم ومن تحت ارجلهم، ولما سالوا الله شیئا الا اعطاهم (3) ; اگر شیعیان ما در راه حق استقامت ورزند فرشتگان آسمان با آنان دست می دهند، ابرها [ی رحمت] بر سر آنان سایه می افکنند و سیمایشان همانند روز روشن می درخشد و از زمین و آسمان روزی می خورند و هیچ خواسته ای از خداوند نخواهند داشت مگر اینکه خدای متعال به آنان عطا می کند .»

عظمت نفس و دوری از ذلت

شخصیت هرکس در گرو عزت نفس اوست . انسان به عزت نفس و تکریم شخصیت از همه چیز حتی از آب و غذا بیشتر نیازمند است، چرا که رنج گرسنگی و تشنگی برطرف می شود اما تحقیر شخصیت و آزردگی روح و روان به این سادگی رفع نمی شود و چه بسا که تا آخر عمر انسان را بیازارد . خداوند متعال انسان را عزیز آفریده و هیچگاه به او اجازه تحقیر دیگران و یا شخصیت خویش را نداده است . این سخن در مورد پیروان مکتب تشیع از اهمیت ویژه ای برخوردار است . آنان طبق رهنمود امام صادق علیه السلام هیچگاه نباید خود را ذلیل کنند، بلکه باید از کارهای تحقیرآمیز و ذلت آور اجتناب نمایند . آن حضرت شیعیان را از کسالت، تنبلی، دست درازی به سوی دیگران، طمع کاری، زیاده طلبی و سایر امور ذلت آور مبرا می داند و می فرماید: «شیعتنا لا یهرون هریر الکلب ولا یطمعون طمع الغراب . . . ولا یسالون لنا مبغضا ولو ماتوا جوعا (4) ; شیعیان ما [از فرط ذلت] همانند سگ زوزه نمی کشند و مانند کلاغ طمع نمی کنند . . . آنان هیچگاه به سوی دشمنان ما دست [ذلت] دراز نمی کنند گرچه از گرسنگی بمیرند .»

خداوند متعال نیز تن دادن به کارهای ذلت آور را از صفات منافقین شمرده و عزت را منحصر به ذات خویش می داند: «بشر المنافقین بان لهم عذابا الیما الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین ایبتغون عندهم العزة فان العزة لله جمیعا» (5) ; «به منافقان بشارت ده که عذاب دردناکی در انتظار آن هاست . همان ها که کافران را بجای مؤمنان دوست خود انتخاب می کنند . آیا عزت [و آبرو] را نزد آنان می جویند با اینکه همه عزت ها از آن خداست؟»

زهد و ساده زیستی

از آنجا که دلبستگی به دنیا و تعلقات آن مانع رسیدن به کمال حقیقی است، نیک مردان الهی همیشه زهد و قناعت را در متن برنامه خود دارند و ساده زیستی، بی پیرایگی و پرهیز از جلوه های دنیوی و دل نبستن به مظاهر دنیا و زرق و برق آن از شاخص ترین ویژگی های آنان است . مطمئنا آنان این شیوه پسندیده را از زندگی پیامبران، اولیاء الهی و عالمان عارف آموخته اند . پیروان حقیقی اهل بیت علیهم السلام خصلت زیبای زهد و ساده زیستی را از آن گرامیان آموخته و این سخن گهربار امام صادق علیه السلام را همیشه آویزه گوش خود دارند که فرمود: «ان احببت ان تجاور الجلیل فی داره وتسکن الفردوس فی جواره فلتهن علیک الدنیا واجعل الموت نصب عینک ولا تدخر شیئا لغد واعلم ان لک ما قدمت وعلیک ما اخرت (6) ; اگر دوست داری که دردرگاه الهی با خداوند متعال همنشین شوی و در بهشت در جوار حضرت باریتعالی مسکن گزینی، باید دنیا [و مظاهر آن] در نظر تو خوار باشد و مرگ را همیشه نصب العین خود قرار بده و برای خود چیزی ذخیره نکن و بدان آنچه قبلا [از اعمال صالح ] تقدیم داشته ای به حال تو سودمند خواهد بود و از کارهای نیک که انجام آن را به تاخیر انداخته ای ضرر خواهی کرد .»

تلاش برای اصلاح دیگران

از جمله ویژگی های مورد انتظار برای شیعیان راستین، هدایت و اصلاح افراد منحرف به طریق صحیح می باشد . آنان نه تنها خود راه حقیقت می پیمایند بلکه از اعماق جان خویش دوست دارند دیگران هم، چنین باشند . پیروان اهل بیت علیهم السلام تنها بدنبال نجات خویش نیستند بلکه شب و روز در اندیشه اصلاح و راهنمایی گمراهان و آلودگان به انواع انحرافات می باشند . آنان با الهام از رهنمودهای پیشوای ششم علیه السلام با بکارگیری شیوه های صحیح و پسندیده به اصلاح افراد می پردازند و با اخلاق نیک در جذب گنه کاران تلاش می کنند و این کلام زیبای رئیس مذهب جعفری را هیچگاه فراموش نمی کنند که فرمود: «لا تقل فی المذنبین من اهل دعوتکم الا خیرا، واستکینوا الی الله فی توفیقهم وسلوا التوبة لهم (7) ; در مورد هم کیشان بدکار خود جز خوبی [و نیکی] چیزی نگو و از خداوند توفیق هدایت و توبه آنان را بخواهید .»

سیره امام صادق علیه السلام نیز در این رابطه می تواند راهگشای شیعیان باشد . آن حضرت هنگامی که متوجه شد، شقرانی (8) (فردی گنه کار و شرابخوار) نمی تواند از دربار منصور دوانیقی سهم خود را دریافت کند، به آنجا رفت و سهم شقرانی را گرفت و به وی تسلیم نمود . آن حضرت هنگام پرداخت وجه به شقرانی با لحنی ملاطفت آمیز و مهربان، خطای وی را به او گوشزد کرده و فرمود: کار خوب از هر کسی خوب است ولی از تو بواسطه انتسابی که به ما اهل بیت داری خوبتر و زیباتر است و کار بد از هر کسی بد است، ولی از تو به خاطر همین انتساب، زشت تر و قبیح تر است . امام صادق علیه السلام این جمله را فرمود و گذشت . شقرانی با شنیدن این جمله دانست که امام از سر او و گناهش آگاه است و از اینکه امام با این حال به یاری او شتافته و ابراز محبت نمود و با رفتاری کاملا منطقی و پسندیده وی را به گناهش متوجه ساخت، شدیدا نزد وجدان خود شرمسار گشت و خود را ملامت نمود (9) .

امانت و صداقت

از مهم ترین و بارزترین ویژگی های مورد انتظار برای شیعیان و مؤمنان، دو صفت والای امانتداری و راستگویی است . این دو خصلت آنچنان اهمیت دارد که اساس نظم و انسجام و آرامش هر جامعه ای را می توان با تقویت و ترویج آن دو در میان افراد جامعه پی ریزی نمود و مشکلات را حل کرد و سعادت جوامع را تظمین نمود . امام صادق علیه السلام گذشته از توصیه هایی کلی به عموم شیعیان در این رابطه، به برخی از یارانش در این مورد پیام ویژه می فرستاد . اهتمام آن حضرت به ترویج و احیای این دو ویژگی انسانی واخلاقی در میان شیعیان، جایگاه آن ها را در میان تمام صفات پسندیده و فضائل اخلاقی روشن می سازد .

امام صادق علیه السلام به ابی کهمس فرمود: «اذا اتیت عبد الله فاقراه السلام وقل له: ان جعفر بن محمد یقول لک: انظر ما بلغ به علی عند رسول الله صلی الله علیه و آله فالزمه، فان علیا علیه السلام انما بلغ ما بلغ به عند رسول الله صلی الله علیه و آله بصدق الحدیث واداء الامانة (10) ; هرگاه پیش عبدالله [بن ابی یعفور] رفتی، سلام [مرا] به او برسان و بگو: جعفر بن محمد به تو می گویددقت کن در آن چیزی که به وسیله آن علی علیه السلام در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله سرافراز شد [و او را به آن مقامات عالی رساند . ] پس [تو هم ] آن ها را برای خودت لازم بدان [و رفتار خویش را با آن اوصاف زیبا بیارای]، مطمئنا علی علیه السلام با راستگویی و امانتداری در نزد پیامبر صلی الله علیه و آله به آن درجه و عظمت رسید .»

حضرت امام خمینی رحمه الله در شرح این حدیث می فرماید: «هان! ای عزیز! تفکر کن در این حدیث شریف! بین مقام صدق لهجه و رد امانت تا کجاست که علی بن ابی طالب علیهما السلام را بدان مقام بلند رسانید . از این حدیث معلوم می شود که رسول خدا صلی الله علیه و آله این دو صفت را از هر چیز بیشتر دوست می داشتند که در بین تمام صفات کمالیه مولی علیه السلام این دو او را مقرب کرده است و بدان مقام ارجمند رسانده است . جناب صادق علیه السلام نیز در بین تمام افعال و اوصاف، این امر را که در نظر مبارکشان خیلی اهمیت داشته، به ابن ابی یعفور که مخلص و جان نثار آن بزرگوار بوده پیغام داده و سفارش فرموده به ملازمت آن ها . (11) »

حضرت صادق علیه السلام در حدیث دیگری اهمیت این دو صفت را چنین بیان می دارد: «لا تنظروا الی طول رکوع الرجل وسجوده فان ذلک شی ء اعتاده، فلو ترکه استوحش لذلک ولکن انظروا الی صدق حدیثه واداء امانته (12) ; به طول رکوع و سجود شخص ننگرید زیرا به آن عادت کرده و اگر ترک کند به خاطر آن وحشت می کند، بلکه به راستی گفتار و امانتداری او بنگرید .»

آری شیعه راستین را با عبادت و اطاعت های ظاهری نمی توان شناخت بلکه باید در عرصه امتحان، راستی و امانتداری او ثابت شود . چه بسا افرادی که با انجام عبادت های سنگین و اعمال طولانی و ریایی، خود را مؤمن و پیرو اهل بیت علیهم السلام قلمداد می کنند، اما در مقام راستی و امانتداری نمی توانند از عهده آن برآمده و مغلوب شیطان می شوند .

ولایت پذیری

یکی دیگر از ویژگی های شیعیان از منظر حضرت صادق علیه السلام پذیرش ولایت و رهبری امامان معصوم علیهم السلام به عنوان تداوم رسالت نبوی صلی الله علیه و آله می باشد . شیعه حقیقی آنچنان به ولایت اهل بیت علیهم السلام دلبسته است که شادی و حزن، خوشی و ناخوشی و تمام لذائذ و شدائد زندگی را با ولایت و محبت ائمه اطهار علیهم السلام پیوند می زند . محبت اهل بیت علیهم السلام آنچنان در جان و دل وی رسوخ کرده که تمام گفتار، رفتار و کردار او با ملاک ها و معیارهای اهل بیت علیهم السلام سنجیده می شود و آنان به عنوان حجت شرعی برای او هستند .

امام صادق علیه السلام فرمود: «رحم الله شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا وعجنوا بماء ولا یتنا یحزنون لحزننا ویفرحون لفرحنا (13) ; خداوند شیعیان ما را رحمت کند که از زیادی سرشت ما آفریده شده اند و با آب ولایت ما عجین گشته اند . آنان به خاطر اندوه [و غصه های] ما غمناک می شوند و با شادی ما شاد می گردند .»

امام صادق علیه السلام علاوه بر سفارش های مکرر به ولایت پذیری پیروان خویش، در مکتب تربیتی خویش شیعیانی ولایی تربیت نموده و آنان را به این کار تشویق می کرد .

داستان ذیل بیانگر این حقیقت است:

عبدالله بن ابی یعفور یکی از شیعیان مخلص و فداکار است که در پذیرش ولایت ائمه اطهار علیهم السلام اسوه ای کامل و نمونه ای بارز برای تمام شیعیان می باشد . او با همه عظمت علمی و موقعیت اجتماعی که در میان قوم خود داشت، در برابر فرمان امام علیه السلام تسلیم محض بود . در این مورد داستان مشهوری از وی نقل شده که نهایت اخلاص و اطاعت وی را از ائمه اطهار علیهم السلام نشان می دهد . وی روزی در حضور پیشوای ششم علیه السلام نشسته بود و از وجود حضرتش بهره مند می شد . عبدالله، ضمن ارائه سخنانی به امام علیه السلام کلامی را اظهار نمود که مورد عنایت حضرت قرار گرفت . این سخن وی که از عمق جان و منتهای ایمان وی ریشه می گرفت می تواند درسی زیبا و الگویی مناسب برای تمام پیروان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام باشد .

او به امام صادق علیه السلام عرضه داشت: «والله لو فلقت رمانة بنصفین فقلت هذا حرام وهذا حلال لشهدت ان الذی قلت حلال، حلال; وان الذی قلت حرام، حرام; فقال: رحمک الله، رحمک الله (14) ; سوگند به خدا! اگر اناری را از وسط دو نصف کنی و بفرمایی که نصف آن حلال و نصف دیگرش حرام است، مطمئنا گواهی خواهم داد که: آنچه را گفتی حلال، حلال است و آن نصفی را که فرمودی حرام، حرام است [و هیچگونه چون و چرا نخواهم کرد . ] امام صادق علیه السلام فرمود: خدا تو را رحمت کند، خدا تو را رحمت کند .»

شهرت گریزی

مؤمن و شیعه واقعی بر این باور است که کار و عمل انسان باید برای جلب رضایت حضرت حق باشد و به غیر از این عمل وی ارزش حقیقی نخواهد داشت . کسانی که برای خوشایند دیگران و جلب رضایت آنان - که در مسیر حق نیستند - تلاش می کنند، کاری بیهوده و عبث انجام می دهند . اساسا خودپرستی با خداپرستی در تضاد است . از منظر امام صادق علیه السلام عمل ریایی که برای خشنودی خداوند متعال نبوده و تنها برای ارضای نفس و یا خوشایند دیگران انجام می گیرد، نزد خداوند عالم پشیزی ارزش ندارد . آن وجود گرامی در یک سخن بلیغ فرمود: «کل البر مقبول الا ما کان رئاء (15) ;تمام نیکی ها پذیرفته می شود مگر اعمالی که بخاطر ریا [و نشان دادن به دیگران] انجام گرفته باشد .»

پیشوای ششم در توضیح سخن خویش به عبدالله بن جندب (16) می فرماید: «لا تتصدق علی اعین الناس لیزکوک، فانک ان فعلت ذلک فقد استوفیت اجرک، ولکن اذا اعطیت بیمینک فلا تطلع علیها شمالک (17) ; هیچگاه صدقه [و کارهای نیک] را جلو چشم مردم انجام مده به قصد اینکه تو را [مردی] پاکیزه انگارند، که اگر به این [سخن] عمل کنی اجر و پاداش خود را به نحو کامل دریافت خواهی کرد، ولی [به خاطر داشته باش] که اگر با دست راست خود بخشش می کنی دست چپ خود را مطلع نساز . (18) »

رسیدگی به خانواده

توسعه دادن به زندگی خانوادگی و خوشرفتاری با اعضای خانواده یکی دیگر از ویژگی های مورد انتظار برای مؤمن و شیعه کامل می باشد . پیرو حقیقی امام صادق علیه السلام هیچگاه نسبت به خانواده خود، تنگ نظر، سخت گیر و بدرفتار نیست . او تلاش می کند که به نحو شایسته ای با همسر و فرزندان خود معاشرت نماید و در صورت امکان به رفاه و امور معیشتی خانواده گسترش دهد .

امام صادق علیه السلام می فرماید: «ان عیال المرء اسراءه فمن انعم الله علیه نعمة فلیوسع علی اسرائه فان لم یفعل اوشک ان تزول تلک النعمة (19) ;اعضای خانواده یک مرد [همانند اسیر اویند . پس هر کسی که خداوند متعال نعمتی به او عطا کند، باید به خانواده [و زیردستان] خود گشایشی در زندگی ایجاد کند که اگر چنین نکند ممکن است این نعمت از دست او خارج شود .»

در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام شیعیان را به خوشرفتاری با خانواده سفارش نموده و آنرا موجب طولانی شدن عمر می داند و می فرماید: «من حسن بره فی اهل بیته زید فی عمره (20) ; هر کس با خانواده خود خوشرفتاری نماید عمرش طولانی خواهد شد .»

رعایت ادب در معاشرت با دیگران

ادب و مواظبت بر فضائل اخلاقی از بزرگترین سرمایه های معنوی برای هر انسان محسوب می شود .

انسان با رعایت آداب اخلاقی و اجتماعی جایگاه خود را در جامعه تحکیم بخشیده و دل ها را به سوی خود جذب می کند . دوست و دشمن، افراد با ادب را ستوده و از اعماق جان به آنان به دیده احترام می نگرند .

امام صادق علیه السلام رعایت اصول اخلاقی و توجه به آداب انسانی را از ویژگی های مکتب تشیع دانسته و آن را بر شیعیان راستین امری ضروری و لازم می شمارد و می فرماید: «لیس منا من لم یوقر کبیرنا ولم یرحم صغیرنا (21) ; شیعه ما نیست کسی که بزرگترها را احترام نکند و به کوچکترها ترحم ننماید .»

همیاری با برادران دینی

تعاون و همیاری در بین پیروان اهل بیت علیهم السلام گذشته از اینکه موجب نزدیکی دل ها و ایجاد انس و محبت می شود، از مهم ترین عوامل اقتدار و تحکیم ارتباط در میان آنان می باشد .

آنان با کنار گذاشتن اختلاف نظرها و سلیقه های مختلف و احترام به همدیگر در پیشبرد و نشر فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نهایت سعی خود را مبذول می دارند . شیعیان حقیقی با دوری از هوای نفس و رد خواست های شیطانی مخالفین مکتب متعالی تشیع، با همدیگر مانوس شده و در راه ترویج معارف اسلامی و آموزه های اهل بیت علیهم السلام تلاش می کنند . امام صادق علیه السلام در این مورد به یکی از یاران خود می فرماید: «بلغ معاشر شیعتنا وقل لهم: لا تذهبن بکم المذاهب، فوالله لا تنال ولایتنا الا بالورع والاجتهاد فی الدنیا ومواساة الاخوان فی الله (22) ; به شیعیان ما برسان و بگو: مبادا گروه ها [ی منحرف ] شما را اغفال کنند، به خدا سوگند! به ولایت ما اهل بیت نمی توان رسید مگر با تقوی و تلاش در دنیا و همکاری با برادران دینی در راه خدا .»

دوری از مجالس گناه

یکی از عوامل تاثیر گذار در روح و روان انسان محیط اطراف اوست . عوامل انحرافی از جمله محفل های آلوده و اجتماعات ضد ارزشی که افراد گنهکار و فاسد آن ها می گردانند، تاثیرات فراوانی را در افراد شرکت کننده باقی می گذارد و آنان خواهی نخواهی همرنگ با اهل فسق و فجور و معصیت می شوند .

بدین جهت امام صادق علیه السلام مؤمنین را از شرکت در این محافل نهی کرده و آنان را از رفتن به چنین مکان هایی برحذر می دارد، مگر اینکه برای تغییر وضعیت موجود باشد . آن حضرت می فرماید: «لا ینبغی للمؤمن ان یجلس مجلسا یعصی الله فیه ولا یقدر علی تغییره (23) ; برای مؤمن شایسته نیست که در مجلسی بنشیند که در آن معصیت خداوند انجام می شود و او توانایی تغییر آن را ندارد .»

استفاده از فرصت ها

فرصت های بدست آمده در زندگی کم است و سریعا از دست انسان خارج می شود . انسان موفق کسی است که از هر فرصت بدست آمده - گرچه کوتاه مدت باشد - برای رسیدن به هدف خویش بهره گیرد . پیشوای ششم در این زمینه به پیروان خود فرمود: «من انتظر عاجلة الفرصة مؤاجلة الاستقصاء سلبته الایام فرصته، لان من شان الایام السلب وسبیل الزمن الفوت (24) ; هر کس [در فرصت های بدست آمده که کوتاه و گذرا هستند] به انتظار فرصت های کاملتری در آینده بنشیند، روزگار آن فرصت [کوتاه] را نیز از او خواهد گرفت; چرا که عادت روزگار سلب [فرصت ها] و روش زمانه از دست رفتن است .»

تلاوت قرآن

قرآن کلام الهی، و جلوه ای از قدرت و علم و حکمت پروردگار است و آیات نورانی آن نشانگر عظمت خداوند متعال می باشد . قرآن برنامه زندگی یک مسلمان و معارف آن گنجینه ای بی پایان است . قرآن عهدنامه ای میان خداوند و مردم می باشد .

امام صادق علیه السلام با اشاره به این عهدنامه گرانبها، به مسلمانان سفارش می کند که هر روز پنجاه آیه از این کتاب را تلاوت کنند: «القرآن عهد الله الی خلقه، فقد ینبغی للمرء المسلم ان ینظر فی عهده وان یقرء منه فی کل یوم خمسین آیة (25) ; قرآن عهدنامه خداوند متعال به انسان ها می باشد، برای مسلمان شایسته است که به این عهدنامه بنگرد و در هر روز پنجاه آیه از آن را تلاوت کند .»

آن حضرت در سخن دیگری به کیفیت تلاوت و آداب قرائت قرآن پرداخته و فرمود: «علیکم بالقرآن! فما وجدتم آیة نجابها من کان قبلکم فاعملوا به، وما وجدتموه هلک من کان قبلکم فاجتنبوه (26) ; بر شما باد تلاوت قرآن، پس هر آیه ای یافتید که کسانی قبل از شما [با عمل به آن ] نجات یافته اند، شما هم به آن عمل کنید و هر آیه ای را مشاهده کردید که بیانگر عوامل هلاکت [و نابودی ] پیشینیان است، شما هم از آن [عوامل ] پرهیز کنید .»


برچسب‌ها:

[ سه شنبه 29 تير 1395برچسب:,

] [ 18:15 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]