زیارت امام زمان (ع) در روز جمعه

 

 


جمعه روز حضرت صاحب الزّمان(عج)و بنام آن حضرت است و همان روزى است كه ايشان در آن روز ظهور خواهد فرمود...بگو:
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ،
سلام بر تو اى حجّت خدا در زمينش،سلام بر تو اى ديده خدا در ميان مخلوقاتش،سلام‏ بر تو اى نور خدا كه رهجويان به آن نور ره مى‏يابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده مى‏شود،سلام بر تو اى پاك‏نهاد و اى هراسان از آشوب دوران،سلام بر تو اى همراه خيرخواه،سلام بر تو اى كشتى نجات،سلام بر تو اى چشمه حيات،سلام بر تو،درود خدا بر تو و بر خاندان پاكيزه و و پاكت،سلام بر تو،خدا در تحقق وعده‏اى كه به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب فرمايد،سلام بر تو اى مولاى من،من دل‏بسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توام،و به دوستى تو و خاندانت به سوى خدا تقرّب مى‏جويم و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار مى‏كشم،
وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ وَ قَتْلُ الْكَافِرِينَ بِسَيْفِكَ وَ أَنَا يَا مَوْلايَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ يَا مَوْلايَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ.
و از خدا درخواست مى‏كنم بر محمّد و خاندان‏ محمّد درود فرستد و مرا از منتظران و پيروان و ياوران تو در برابر دشمنانت و از شهداى در آستانت در شمار شيفتگانت قرار دهد،اى سرور من،اى صاحب‏ زمان،درودهاى خدا بر تو و بر خاندانت،امروز روز جمعه و روز توست‏ روزى كه ظهورت و گشايش كار اهل ايمان به دستت در آن روز و كشتن كافران به سلاحت‏ اميد مى‏رود و من اى آقاى من در اين روز ميهمان و پناهنده به توام و تو اى مولاى من بزرگوارى از فرزندان‏ بزرگواران و از سوى خدا به پذيرايى و پناه‏دهى مأمورى،پس مرا پذيرا باش و پناه ده،درودهاى خدا بر تو و خاندان پاكيزه‏ات.
سيّد بن طاووس فرموده:من پس از اين زيارت به اين شعر تمثل مى‏جويم و به آن حضرت اشاره نموده،مى‏گويم:
نَزِيلُكَ حَيْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِكَابِي وَ ضَيْفُكَ حَيْثُ كُنْتُ مِنَ الْبِلادِ
در هر كجا و بر سر هر خوان،من ميهمان توام اى صاحب الزّمان


برچسب‌ها:

[ پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:,

] [ 19:50 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

چهل حدیث ازامام زمان

 

تعداد بشاراتى كه از پيامبر اكرم ( ص) درباره حضرت مهدى (ع) وارد شده ، بيش از آن است كه در اين مختصر گنجانده شود، ما از ميان اين احاديث تنها به ذكر چهل حديثى كه حافظ ابونعيم اصفهانى (متوفى 430هـ ) در كتاب اربعين حديث فى المهدى ذكر المهدى و نعوته و حقيقة مخرجه جمع آورى كرده ، اكتفاء مى كنيم.

  مرحوم على بن عيسى اربلى در كتاب كشف الغمه مى نويسد: چهل حديث درباره مهدى موعود به دست آورده ام كه حافظ ابونعيم اصفهانى آنها را جمع آورى كرده و من هم به ترتيبى كه او ذكر نموده ، مى آورم ولى از ميان سلسله سند فقط شخص راوى كه از پيغمبر روايت نموده است، نام مى بريم :

حديث1- رفاه مردم در عصر امام زمان :

ابوسعيد خدرى از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود :

يكون من امتى المهدى ان قصر عمره فسبع سنين و الافثمان و الافتسع يتنعم امتى فى زمانه نعيما لم يتنعموا مثله قطّ البر و الفاجر يرسل السماء عليهم مدراراً و الا تدخر الارض شيئاً من نباتها .  

مهدى از ميان امت من برخاسته شود مدت سلطنت او هفت يا هشت يا نه سال مى باشد ، همه طبقات امت من در زمان ظهور او چنان در رفاه زندگى نمايند كه قبل از وى هيچ بّر و فاجرى بدان نرسيده باشند، آسمان باران رحمت خود را بر آنان مى بارد و زمين از روئيدنيهاى خود چيزى فرو گذار نمى كند.


حديث2- عدل مهدى (عج) :

ابوسعيد مى گويد پيغمبر فرمود: 

تملاء الارض ظلماً و جوراً فيقوم رجل من عترتى فيملاءها قسطاً و عدلاً يملك سبعاً او تسعاً .

زمين پر از ظلم و ستم گردد، پس مردى از عترت من قيام كند و آن را پر از عدل و داد گرداند و هفت يا نه سال سلطنت نمايد.

حديث3: 

و باز نقل كرده كه پيغمبر(ص) فرموده :

لا تنقضى الساعة حتى يملك الارض رجل من اهل بيتى يملاء الارض  عدلاً كما ملئت جوراً يملك سبع سنين .

قيامت منقضى نخواهد شد تا اين كه مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد و او زمين را پر از عدل و داد كند ، چنان كه پر از ظلم شده باشد و مدت سلطنت هفت سال است .

حديث4- مهدى فرزند فاطمه  زهرا (س) :

از امام زين العابدين و آن حضرت از پدرش روايت نموده كه پيامبر اكرم (ص) به فاطمه زهرا (س)  فرموده : 

المهدى من ولدك .

( مهدى از فرزندان تو است ).

حديث5- مهدى برگزيده خداست :

على بن هلال از پدرش روايت نموده كه گفت در مرض پيامبر (ص) ، حضورش شرفياب شدم ، ديدم فاطمه (س) در بالين پدرش نشسته و اشك مى ريزد چون صداى گريه اش بلند شد، پيامبر سر برداشت و فرمود:

فاطمه جان ! چرا گريه مى كنى ؟

عرض كرد: مى ترسم بعد ازشما احترام ما از دست برود ؟

فرمود : عزيزم ، مگر نمى دانى كه خداوند به اعل زمين نگاه كرد و پدرت را از ميان آنان برگزيد، سپس نظر كرد و شوهرت را انتخاب كرد، و به من وحى فرمود كه تو را به او تزويج كنم ؟

دخترم ! ما اهل بيتى هستيم كه خداوند عزوجل هفت فضيلت به ما عطا فرموده كه به هيچ كس قبل و بعد ازما عطا نفرموده است، و آن اين كه :

من خاتم پيامبران نزد خدا و بهترين آنها و محبوبترين بندگان مى باشم و با اين امتيازات پدر تو مى باشم، جانشين من بهترين جانشينان پيغمبران و محبوبترين آنها نزد خداست، و او شوهر تو است شهيد ما بهترين شهداء و محبوبترين آنان نزد خداوند است و او حمزه بن عبدالمطلب عموى پدر و شوهرت مى باشد، جعفربن ابيطالب كه با دو بال در بهشت با فرشتگان پرواز مى كند پسر عموى پدرت و برادر شوهرت از ما است ، در سبط اين امت كه حسن و حسين دو فرزند تو و دو آقاى اهل بهشت مى باشند از ماست، و به خدا قسم كه پدرشان افضل از آنهاست.

يا فاطمة و الذى بعثنى بالحق ان منهما مهدى هذه الامة اذا صارت الدنيا هرجاً و مرجاًًً و تظاهرت الفتن و انقطعت السبل و اغار بعضهم على بعض فلا كبير يرحم صغيراً و لا صغير يوقر كبيراً فيبعث الله عند ذلك منهما من يفتح حصون الضالة و قلوباً غلفاً يوم بالدين فى آخر الزمان كما قمت به فى آخر الزمان و يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً .

اى فاطمه ! به خداوندى كه مرا به راستى برانگيخته ، مهدى اين امت نيز از ايشان مى باشد، موقعى كه دنيا هرج و مرج شود و آشوبها پديد آيد و راهها مسدود گردد و اموال يكديگر را به غارت برند، نه بزرگتر به كوچكتر رحم كند و نه كوچكتر احترام بزرگتر را نگاه دارد، خداوند كسى را برانگيزد كه قلعه هاى ضلالت و دلهاى قفل زده را بگشايد و اساس دين را در آخر الزمان استوار سازد، چنان كه من در آخر الزمان پايدار گردم و زمين را پراز عدل نمايد چنان كه از ظلم پر شده باشد....

حديث6- مهدى ، حسينى است :

در آن كتاب از حذيفة بن يمان روايت مى كند كه گفت: پيامبر خطبه اى ايراد فرمود و آنچه مى بايد اتفاق بيفتد به ما اطلاع داد سپس فرمود :

 لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله عزوجل ذلك اليوم حتى يبعث رجلاً من ولدى اسمه اسمى .

اگر از عمر دنيا جز يك روز بيشتر نمانده باشد. خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا مردى از اولاد من برانگيزد  كه همنام من باشد.

 سلمان برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا(ص) از كدام فرزند شما خواهد  بود؟ فرمود : از اين فرزندم ، و دست روى شانه حسين (ع) گذاشت.

حديث7- قريه اى كه مهدى از آنجا قيام مى كند :

به سند خود از عبدالله بن عمر روايت نموده كه گفت :

 يخرج المهدى من قرية يقال لها كرعة

مهدى از قريه اى قيام مى كند كه آن را كرعه مى گويند .

حديث8- ويژگيهاى حضرت :

همچنين حذيفة از پيامبر(ص) نقل كرده كه فرمود :

المهدى رجل من ولدى وجهه كالكوكب الدرى

مهدى از فرزندان من است كه چهره اش چون ستاره تابان است .

حديث9  :

 حذيفه روايت نموده كه پيامبر (ص) فرمود :

المهدى رجل من ولدى لونه لونٌ عربىٌ و جسمه جسمٌ اسرائيلى على خدّه الآيمن خال كانه كوكب درى يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً يرضى فى خلافته اهل الارض و اهل السماء والطير فى الجوّ.  

مهدى مردى از اولاد من است رنگ بدن او رنگ نژاد عرب و اندامش مانند اندام بنى اسرائيل است،در گونه راست وى خالى است كه چون ستاره تابناكى بدرخشد زمين را پر از عدل كند چنان كه پر از ظلم شده باشد، ساكنان زمين و آسمان و پرندگان هوا در خلافت وى خشنود خواهند بود.

حديث10:

ابو سعيد خدرى مى گويد پيامبر فرمود :

 المهدى منا اجل الجبين اقنى الانف

مهدى ما پيشانيش روشن و وسط بينيش كمى برآمده است



حديث11: 

المهدى منا اهل البيت رجل من امتى اشم الانف يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً

 مهدى ما اهل بيت مردى از امت من است كه وسط بينيش برآمده و او زمين را پر از عدل كند، چنان كه پر از ظلم باشد.

حديث12:

 ابوامامه باهلى از پيغمبر (ص) روايت كرده كه فرمود:

 بينكم و بين الروم اربع هدن يوم الرابعةعلى يد رجل من آل هرقل يدوم سبع سنين ..

ميان شما و روميان چهار صلح است ، چهارمين آن به دست مردى از نسل هرقل خواهد بود و هفت سال دوام مى يابد مردى از طائفه عبدقيس به نام مستور بن بجلانعرض كرد اى رسول خدا (ص) در آن روز پيشواى مردم كيست ؟

فرمود : المهدى من ولدى ابن اربعين سنة، كان وجهه كوكب درى فى خده الايمن خال اسود عليه عباء تان قطريتان كانه من رجال بنى اسرائيل يستخرج الكنوز يفتح مدائن الشرك .

پيشواى مردم مهدى است كه از فرزندان من مى باشد كه چون ظهور كند به صورت مرد چهل ساله مى نمايد.رخسارش چون ستاره تابان مى درخشد و در سمت راست رخسارش خال سياهى است، دو عباى قطرى پوشيده (و از لحاظ سلامت بنيه ) گوئى ازمردان بنى اسرائيل است، ذخائر زمين را استخراج كند و شهرهاى شرك را بگشايد .

حديث13:

عبدالرحمن بن عوف روايت نموده كه پيغمبر فرمود: 

ليبعثن الله من عترتى رجلاً افرق الثنايا، اجلى الجبهه ، يملاء الارض عدلاً يفيض المال فيضاً

خداوند از عترت من مردى را برانگيزد كه ميان دندانهايش باز ، و رويش روشن باشد، زمين را پر از عدل كند و به مردم اموال فراوان بخشد.

حديث14:

 پيشوا صالح ابوامامه نقل مى كند كه رسول اكرم (ص) براى ما خطبه ايراد كرد و درضمن ، از دجّال نام برد و فرمود :

پس شهر مدينه از پليديها پاك شود چنان كه كوره آهنگرى از كثافات فلزات پاك گردد ، آن روز اعلام خواهند كرد كه امروز روز آزادى است .

زنى به نام ام شريك عرض كرد: اى رسول خدا (ص) عرب كجا خواهند بود؟

فرمود : در آن روز آنها اندكى بيش نيستند ، بيشتر آنان در بيت المقدس مى باشند ، اممهم المهدى ، رجل صالح پيشواى آنها مهدى است كه مردى صالح مى باشد .

حديث15: ظهور هويدا :

ابو سعيد خدرى روايت مى كند كه پيغمبر (ص) فرمود :

يخرج المهدى فى امتى يبعثه الله عياناً للناس يتنعم الامة و تعيش الماشية و تخرج الارض نباتها و يعطى المال صحاحاً .

مهدى ميان امت من قيام خواهد كرد و خداوند او را به طور آشكار براى مردم برانگيزد ، مردم در رفاه ، و چهار پايان در آسايش باشند، و زمين روئيدنيهاى خود را بيرون دهد و او مال را به طور مساوى ميان مردم تقسيم نمايد .

حديث16- ابر بر سر او سايه افكند :

عبدالله بن عمر نقل كرد كه پيغمبر فرمود :

 يخرج المهدى و على رأسه عمامة فيهما مناد ينادى هذا المهدى خليفة الله فاتبعوه .

مهدى در حالى كه قطعه ابرى بر سر او سايه افكنده قيام مى نمايد ، در آن وقت گوينده اى اعلام مى دارد كه اين مهدى خليفة الله است از وى پيروى كنيد.

حديث17: بالاى سرحضرت مهدى (ع) فرشته اى است :

عبدالله بن عمر مى گويد : پيامبر (ص) فرمود:

يخرج المهدى و على رأسه ملك ينادى هذا المهدى فاتبعوه .

مهدى در حالى قيام مى كند كه فرشته اى بالاى سر او قرار دارد و مى گويد : مهدى اين است از وى پيروى نمائيد .

حديث18: مژده پيامبر (ص) به ظهور مهدى (ع) :

ابوسعيد خدرى از پيغمبر (ص) نقل كرده كه فرمود :

ابشركم بالمهدى يبعث فى امتى على اختلاف من الناس زلزال فيملاء الارض عدلاً و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً يرضى عنه ساكن السماء و ساكن الارض يقسم المال صحاحاً فقال له رجل : و ما صحاحاً ؟ قال : السوية بين الناس .

شما را مژده به ظهور مهدى مى دهم كه به هنگام اختلاف زياد و تزلزل مردم ، قيام كند و زمين را پر از عدل و داد نمايد چنان كه از ظلم و ستم پر شده باشد ساكنان آسمان و زمين از حكومت او راضى خواهند بود و اموال را ميان مردم به طور مساوى قسمت كند.

حديث19: نام آن حضرت :

عبد الله بن عمر از رسول خدا (ص) روايت نموده كه فرمود :

 لا يقوم الساعة حتى يملك رجل من اهل بيتى ، يواطى اسمه اسمى يملاء الارض عدلاً و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً .

پيش از قيامت مردى از اهل بيت من به سلطنت مى رسد كه همنام من باشد زمين را پر از عدل و داد كند چنان كه پر از ظلم و جور شده باشد.

حديث20- كنيه او :

حذيفه از آن حضرت روايت كرده كه فرمود:

لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لبعث الله فيه رجلا اسمه اسمى و خلقه خلقى يكنّى ابا عبدالله .

اگر از عمر دنيا جز يك روز نمانده باشد، خداوند در آن روز مردى را بر انگيزد كه نامش نام من وخويش چون  خوى من و كنيه اش ابوعبدالله مى باشد .

 

 

حديث21:

 همچنين فرمود :

لا يذهب الدنيا حتى يبعث الله رجلاً من اهل بيتى يواطىء اسمه اسمى و اسم ابيه اسم ابى يملاءها قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً.

عمر دنيا به پايان نمى رسد تا اين كه خداوند مردى از اهل بيت من برانگيزد كه نامش نام من و  نام پدرش نام پدر من است . (1) او دنيا را پر از عدل و داد نمايد چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد .

حديث22-عدل مهدى (عج):

ابوسعيد خدرى از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود:

لتملان الارض ظلما و عدواناً ثم ليخرجن رجل من اهل بيتى حتى يملاءها قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراو ظلماً.

چون روزى فرارسد كه زمين پر از ظلم و ستم شود خداوند مردى از اهل بيت من ظاهر گرداند تا جهان را پر از عدل و داد كند . 

حديث23-اخلاق آن حضرت :

عبدالله بن عمر روايت نموده كه پيغمبر فرمود :

يخرج رجل من اهل بيتى يواطى اسمه اسمى و خلقه خلقى يملاءها قسطاً و عدلاً.

مردى از اهل بيت من خارج مى شود كه نامش مطابق نام من و اخلاقش چون اخلاق من مى باشد، و او جهان را پر از عدل و داد كند.

حديث24- بخشش مهدى (ع) :

ابوسعيد خدرى گفت رسول اكرم (ص) فرمود:

يكون عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن رجل يقال له: المهدى يكون عطاؤه هنيئاً .

در آخرالزمان و موقعى كه آشوبها پديد آيد، مردى به قدرت مى رسد كه به او مهدى گفته مى شود كه بخشش او گوارا باشد.

حديث25-علم مهدى به سنت پيغمبر (ص):

ابو سعيد خدرى روايت كرده كه پيغمبر فرمود :

يخرج رجل من اهل بيتى و يعمل سنتى و ينزل الله له البركة من السماء وتخرج الارض بركاتها و تملاء به الارض عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً و يعمل على هذه الامة سبع سنين و ينزل بيت المقدس .

مردى از اهل بيت من به سلطنت خواهد رسيد كه به سنت من (آن طور كه بايد) عمل نمايد و خداوند از آسمان براى وى روزى فرستد، و زمين آنچه دارد، بيرون دهد و او زمين را پر از عدل كند چنان كه پراز ظلم و ستم باشد او به بيت المقدس درآيد و هفت سال سلطنت نمايد.

حديث26-آمدن مهدى با پرچمها :

ثوبان از پيامبر (ص) روايت نموده كه فرمود:

اذا رأيتم الرأيات السود قد اقبلت من خراسان فائتوها و لو حبوا على الثلج فيها خليفةالله المهدى . 

چون پرچمهاى سياه ببينيد كه ازسوى خراسان مى آيد به استقبال آن بشتابيد هرچند با رفتن از روى برف باشد زيرا كه همراه آن جماعت مهدى خليفة الله است .

حديث27-آمدن وى از جانب مشرق:

عبدالله عمر گفت : روزى در خدمت پيامبر (ص) بوديم كه عده اى از جوانان بنى هاشم بيامدند، از مشاهده آنها ديدگاه پيامبر پر از اشك شد و رنگ مباركش تغيير كرد، اصحاب عرض كردند: يا رسول الله سيماى مباركتان گرفته است ما نمى توانيم شما را بدين حالت ببينيم فرمود:

انا اهل بيت اختارالله لنا الآخرة على الدنيا و ان اهل بيتى سيلقون بعدى بلاء و تشريداً و تطريداُ حتى يأتى قوم من قبل المشرق و معهم رايات سود فيسألون الحق فلا يعطونه فيقاتلون و ينصرون فيعطون ماسألوا فلا يقبلون حتى يدفعوه الى رجل من اهل بيتى فيملاء ها قسطاً كما ملاءها جوراً فمن ادرك ذلك منكم فليأتهم و لحبواً على الثلج .

ما اهل بيتى هستيم كه خداوند آخرت را براى ما بر دنيا ترجيح داده ، بعد از اين اهل بيت من مصيبتها مى بينند و از وطن آواره مى گردند ، تا آنگاه كه مردمى از جانب مشرق با پرچمهاى سياه به طلب حق قيام كنند، اين حق را به آنها نمى دهند تا جنگ كنند ، و پيروزى يابند و حق را بگيرند و آن را به مردى از اهل بيت من بسپارند كه دنيا را پر از عدل كند چنان كه از ظلم پر شده باشد هر كس ، آن زمان را درك كند به آنها بپيوندد اگر چه به رفتن از روى برف باشد.

حديث28- تجديد عظمت اسلام با ظهور او:

حذيفه روايت نموده كه از پيغمبر (ص) شنيدم مى فرمود :

واى بر اين امت از سلطه اى كه پادشاهان ستمگر بر آنها پيدا مى كنند و آنها را كشته، و مؤمنين را به وحشت مى اندازند، مگر كسى كه فرمان آنها را گردن نهد شخص با ايمان به زبان با آنها مى سازد ولى قلباً از آنان مى گريزد و چون خداوند عزوجل اراده نمايد كه عزت اسلام را تجديد كند ، شوكت هر ستمگر جبارى را درهم بشكند زيرا خداى توانا قادر است امتى را كه در ميان فساد افتاده اند، به ساحل صلاح آورد.

سپس فرمود: اى حذيفه ، لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يملك رجل من اهل بيتى تجرى الملاحم على يديه و يظهر الاسلام لا يخلف وعده و هو سريع الحساب.

اگر از عمر دنيا جز يك روز نمانده باشد، خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد كه با بى دينان جنگها كند تا اسلام را آشكار سازد.

حديث29- رفاه و آسايش مسلمانان در عصر مهدى (عج):

ابوسعيد خدرى از پيغمبر (ص) روايت نموده كه فرمود:

يتنعم امتى فى زمن المهدى (ع) نعمة لم يتنعموا قبلها قطّ يرسل السماء عليهم مدراراً و لا تدع الارض شيئاً من بناتها الاخرجته .

امت من در زمان مهدى چنان در فراخى معيشت به سر برند كه هيچگاه پيش از آن نديده باشند . آسمان پى در پى بركات خود را براى آنان فرو مى ريزد و زمين آنچه دارد بيرون مى دهد .

حديث30- مهدى يكى از سروران بهشت :

انس بن مالك روايت كرده كه پيغمبر (ص) فرمود:

نحن بنو عبدالمطلب سادات اهل الجنة، انا و  اخى على و عمى حمزه و جعفر و الحسن و الحسين و المهدى .

ما فرزندان عبدالمطلب سروران اهل بهشتيم ، من و برادرم على و عمويم حمزه و جعفر و حسن و حسين و مهدى .

 

 

حديث31- سلطنت مهدى (ع):

ابوهريره روايت كرده كه پيغمبر (ص) فرمود:

لولم يبق من الدنيا الا ليلة لملك فيها رجل من اهل بيتى .

اگر از عمر دنيا جز يك شب نماند، در همان شب مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد .

حديث32- خلافت مهدى (ع) :

ثوبان از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود:

نزد گنج شما سه نفر به قتل رسند كه هر سه پسران خليفه مى باشند و پس از آن ديگر هيچ يك از آنها خليفه نمى شود تا آن كه مردمى با پرچمهاى سياه سررسند و طورى آنها را به قتل رسانند كه هيچ قومى را بدان وضع نكشته باشند.

ثم يجيئى خليفة الله المهدى فاذا سمعتم به فأتوه فيبايعوه فانه خليفة الله المهدى .

سپس خليفه خدا مهدى بيايد ، چون بشنويد كه ظهور نموده به سوى او رو آوريد و با او بيعت كنيد زيرا او مهدى خليفه حقيقى خداوند است .

حديث33- بيعت با حضرت: 

ثوبان از پيامبر (ص) روايت كرده كه فرمود: 

مردمى با پرچمهاى سياه از جانب شرق پديد آيند كه دلهاى آهنين دارند هر كس از آمدن آنها مطلع گشت به سوى آنها رو آورد و با آنان بيعت كند و لو با رفتن از روى برف باشد .

حديث34- پيوند دهنده دلها :

از على (ع) روايت شده كه فرمود: به پيغمبر اكرم (ص) عرض كردم :

 يا رسول الله (ص) أمنا آل محمد المهدى أم من غيرنا ؟

اى رسول خدا مهدى از ما اهل بيت است يا از غير ما؟

  پيامبر فرمود:

لا،  بل منا يختم الله به الدين كما فتح بنا و بنا ينقذون من الفتن كما انقذوا من الشرك و بنا يؤلف الله بين قلوبهم بعد عداوة الفتنة  اخوانا كما ألف بينهم بعد عداوة الشرك اخواناً فى دينهم .   

او از ماست خداوند دين را به وسيله او ختم كند چنان كه توسط ما گشود ، مردم به وسبله ما از آشوبها نجات يابند چنان كه از منجلاب شرك بيرون آمدند، دلهاى آنها را به هم پيوند دهد و بعد از دشمنيها آنها را با هم برادر كند، چنان كه بعد از نجات از شرك ، آنها را با هم برادر دينى كرد.

حديث35- بعد از مهدى زندگى بى فائده است :

عبدالله بن مسعود مى گويد پيامبر اكرم (ص) فرمود :

 لولم يبق من الدنيا الا ليلة لطول الله تلك الليلة حتى يملك رجل من اهل بيتى يواطى اسمه اسمى و اسم ابيه اسم ابى يملاء ها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماًً و جوراً و يقسم المال بالسوية و يجعل الله الغنى فى قلوب هذه الامة فيملك سبعاً او تسعاً لاخير فى العيش بعد المهدى  .

اگر از عمر دنيا جز يك شب نماند، خداوند آن شب را چندان دراز گرداند تا مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد كه نامش نام من و نام پدرش نام پدر من مى باشد . و او زمين را پر از عدل و داد كند چنان كه پر از ظلم و جور شده باشد، اموال را بالسويه ميان مردم تقسيم كند، و خداوند دلهاى امت مرا بى نياز گرداند، هفت سال يا نه سال سلطنت نمايد سپس بعد از مهدى زندگى فائده ندارد.

حديث36- قسطنطنيه به دست مهدى (ع) فتح شود:

ابوهريره از پيغمبر (ص) روايت كرده كه فرمود:

لا تقوم الساعة حتى يملك رجل من اهل بيتى يفتح القسطنطنية و جبل الديلم و لو لم يبق الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يفتحها.

پيش از آنكه قيامت شود و مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد و قسططنطنيه و جبال ديلم (2) را فتح كند اگر يك روز از عمر دنيا باقى باشد خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا آنجا را فتح كند.

حديث37- مهدى (ع) پس از پادشاهان ستمگر:

قيس بن جابر از پدرش و او از جدش ، از رسول خدا (ص) روايت نموده كه فرمود:

 سيكون بعدى خلفاء و من بعد الخلفاء امراء و من بعد الامراء ملوك جبابرة ثم يخرج رجل من اهل بيتى يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً .

بعد ا ز من خلفاء خواهند بود و بعد ازخلفاء امراء و بعد از امراء پادشاهان ستمگر بيايند آنگاه مردى از اهل بيت من خواهد آمد كه زمين را از عدل و داد پركند چنانكه پراز ظلم باشد.

حديث38-عيسى (ع) مأموم مهدى (ع) :

ابوسعيد از پيغمبر (ص) نقل كرده كه فرمود:

منا الذى يصلى عيسى ابن مريم (ع) خلفه .

آن كس كه عيسى بن مريم پشت سر او نماز مى گذارد ، از ما است .

حديث39- مهدى با عيسى بن مريم سخن مى گويد:

جابر بن عبدالله انصارى از آن حضرت روايت نموده كه فرمود:

ينزل عيسى بن مريم (ع) فيقول امير هم المهدى تعال صل بنا فيقول : الا ان بعضكم على بعض امراء تكرمة من الله عزوجل لهذه الامة.  

چون اصحاب مهدى قيام كنند، عيسى بن مريم از آسمان فرود آيد، امير قيام كنندگان به عيسى مى گويد بيا تا با تو نماز بگذاريم عيسى مى گويد: شما خود از جانب خدا برخى بر برخى ديگر امير هستيد و اين لطف خدا نسبت به اين امت است .

حديث40- مهدى (ع) حافظ امنيت :

عبدالله بن عباس از پيغمبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود:

لن تهلك امة انا فى اولها و عيسى بن مريم فى آخرها و المهدى فى وسطها . (3)

امتى كه من در اول آنها و عيسى بن مريم در آخر آنها و مهدى در وسط آنها باشيم، هرگز هلاك نمى شوند. 

 

        

 

 

 

برچسب‌ها:

[ پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:,

] [ 19:30 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

ائمه درباره روزهای محرم چه می گویند؟ روایات و اعمال روزهای محرم


ائمه درباره روزهای محرم چه می گویند؟
روایات و اعمال روزهای محرم









پیش از اسلام عرب، جنگ در این ماه را حرام می‌دانست و ترک مخاصمه می‌کرد؛ لذا از آن زمان این ماه بدین اسم نامگذاری شد.(۱) و روز اول محرم را اول سال قمری قرار دادند.(۲) در توضیح این که چرا ماه‌های دیگر که جنگ در آنها حرام است، محرم نامیده نمی‌شود می‌توان گفت: چون ترک جنگ از این ماه شروع می‌شد به آن محرم گفتند. این ماه در مکتب تشیع یادآور نهضت حضرت سیدالشهدا و حماسه‌ جاودان کربلاست. این ماه، یادآور دلاورمردی‌های یاران با وفای اباعبدالله الحسین(علیه السلام)، فداکاری‌های زینب کبری(سلام الله علیها)، حضرت سجاد(علیه السلام)، و همه‌ اسرای کاروان امام حسین(علیه السلام)، است. این ماه، یادآور خطبه‌ها و شعارهای آگاهی‌بخش سالار شهیدان، نطق آتشین حضرت زینب(سلام الله علیها) و خطابه‌ غرّای زین العابدین(علیه السلام)، است. این ماه، یادآور استقامت حبیب بن مظاهر و شهادت عون و جعفر است. آری این ماه، ماه پیروزی حق بر باطل است.

محرم از منظر ائمه(علیهم السلام)

از امام رضا(علیه السلام)، چنین نقل شده است: »وقتی محرم فرا می‌رسید، پدرم خندان دیده نمی‌شد، حزن و اندوه تا پایان دهه‌ اول بر او غالب بود و روز عاشورا، روز حزن و مصیبت و گریه ایشان بود.» همچنین حضرت امام رضا(علیه السلام) درباره‌ عاشورا می‌فرماید: «کسی که عاشورا روز مصیبت و اندوه و گریه‌اش باشد، خداوند قیامت را روز شادمانی و سرور او قرار خواهد داد.»

اعمال شب اول ماه محرم

۱ـ نماز: این شب چند نماز دارد که یکی از آنها به شرح ذیل است: دو رکعت، که در هر رکعت بعد از حمد یازده مرتبه سوره‌ توحید خوانده شود. در فضیلت این نماز چنین آمده است: «خواندن این نماز و روزه داشتن روزش موجب امنیّت است و کسی که این عمل را انجام دهد، گویا تمام سال بر کار نیک مداومت داشته است.» ۲ـ احیای این شب. ۳ـ نیایش و دعا.

 

روز اول محرم

اول محرم هر سال اولین روز سال قمری است. از امام محمدباقر(علیه السلام) روایت شده است: «آن کس که این روز را روزه بدارد، خداوند دعایش را اجابت می‌کند، همانگونه که دعای زکریا(علیه السلام) را اجابت کرد.» دو رکعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعای زیر قرائت گردد: «اللّهم انت الاله القدیم و هذه سنةٌ جدیدةٌ فاسئلک فیها العصمة من الشیطان و القوَّة علی هذه النّفس الامّارة بالسُّوء» بارالها! تو خدای قدیم و جاودانی و این سال، سال نو است، از تو می‌خواهم که مرا در این سال از شیطان حفظ کنی و بر نفس اماره (راهنمایی کننده) به بدی پیروز سازی.

روز دوم محرم

در چنین روزی کاروان امام حسین(علیه السلام) در سال ۶۱ ه‍ .ق وارد سرزمین کربلا شد و با ممانعت لشکر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گردید.

روز سوم محرم

از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است: «هر کس در این روز روزه بگیرد، خداوند دعایش را اجابت کند.» در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد کربلا شد.

روز چهارم محرم

بی‌نتیجه بودن مذاکره حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)، با عمر بن سعد برای وادار کردن لشکر وی به ترک جنگ و دعوت او و لشکرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.

روز هفتم محرم

روزه گرفتن مستحب است.

روز نهم محرم

تاسوعای حسینی، روز محاصره‌ امام حسین(علیه السلام) و اصحابش در سرزمین کربلا توسط سپاه شمر.

اعمال شب عاشورا

۱ـ چند نماز برای این شب در روایات آمده است که یکی از آنها چنین است: چهار رکعت نماز که در هر رکعت بعد از سوره‌ حمد، ۵۰ بار سوره‌ توحید خوانده می‌شود. پس از پایان نماز، ۷۰ بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اکبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العلیّ العظیم» خوانده شود.

۲ـ احیای این شب کنار قبر امام حسین(علیه السلام).

۳ـ دعا و نیایش.

روز عاشورا

۱ـ عزاداری بر امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا، در این مورد از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است: هر کس کار و کوشش را در این روز، رها کند، خداوند خواسته‌هایش را برآورد و هر کس این روز را با حزن و اندوه سپری کند، خداوند قیامت را روز خوشحالی او قرار دهد.

۲ـ زیارت امام حسین(علیه السلام).

۳ـ روزه گرفتن در این روز کراهت دارد؛ ولی بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشامیدن خودداری شود.

۴ـ آب دادن به زائران امام حسین(علیه السلام).

۵ـ خواندن سوره توحید هزار مرتبه.

۶ـ خواندن زیارت عاشورا.

۷ـ گفتن هزار بار ذکر «اللّهم العن قتلة الحسین(علیه السلام).»

روز دوازدهم محرم

ورود کاروان اسیران کربلا به کوفه و شهادت حضرت سجاد(علیه السلام) در سال ۹۴ ه‍ .ق.

روز بیست و یکم محرم

روزه‌ این روز مطلوب است.



برچسب‌ها:

[ سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:,

] [ 20:19 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

زندگینامه امام سجّاد

نام مبارک امام چهارم علی است و مشهورترین القاب آن حضرت زین العابدین و سجّاد می‌باشد و مشهورترین کنیه ایشان ابامحمد و ابوالحسن است. مدّت عمر آن بزرگوار  پنجاه و  هفت سال است. ایشان پانزدهم جمادی الاول سال سی و هشتم هجری به دنیا آمد. تولد آن بزرگوار دو سال قبل از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام است و تقریباً بیست و سه سال با پدر بزرگوار زندگی کرد. پس مدت امامت آن بزرگوار سی و چهار سال است.

حضرت سجّاد علیه السلام پدری چون حسین دارد و مادرش دختر یزدگرد پادشاه ایران است که دست عنایت حق به طور خارق العاده این دختر را به امام حسین می‌رساند. شرافت این زن آن است که مادر نُه نفر از ائمه طاهرین می‌شود و چنانچه امام حسین علیه السلام «اب الائمه» است. این زن نیز «ام الائمه» است.

گرچه امام سجاد علیه السلام با اهل‌بیت علیهم السلام در همه فضایل وجه اشتراک دارند و هیچ فرقی میان آنان از نظر صفات و فضایل انسانی نیست، اما از نظر گفتار و کردار شباهت تامّی به جدشان امیرالمؤمنان علی علیه السلام دارد. که آن موارد را ذکر می‌نماییم.

 

ایمان امام سجاد علیه السلام

امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای صباح می‌گوید: «یا من دلّ علی ذاته بذاته؛ ای کسی که برهان وجود خود هستی.»

حضرت سجاد نیز در دعای ابوحمزه ثمالی می‌گوید: «بک عرفتک و انت دللتنی علیک و عویتنی الیک و لولا انت لم أدر ما انت؛ تو را به خودت شناختم و تو دلالت نمودی مرا بر خودت و دعوت نمودی به خودت و اگر نبودی، ترا نمی‌شناختم.»

اینگونه کلمات منتهای ایمان را می‌رساند و این همان ایمان شهودی است که امیرالمؤمنین می‌فرماید: «لو کشفت لی الغطاء ما ازددت یقینا؛ اگر بر فرض محال ممکن بود خدا را با این چشم ظاهری دید و می‌دیدم بر یقین من که الآن به ذات مقدس حق دارم چیزی افزوده نمی‌شد.»

 

علم امام سجاد علیه السلام

اگر امام علی علیه السلام می‌گوید: «از من بپرسید هر چه می‌خواهید که به خدا قسم تمام وقایع را تا روز قیامت می‌دانم، حضرت سجاد نیز می‌گوید: «اگر نمی‌ترسیدم که مردم در حق ما غلوّ کنند، وقایع را تا روز قیامت می‌گفتم.» 

 

تقوای امام سجاد علیه السلام

حضرت علی علیه السلام می‌فرمود: «و الله لو اعطیت الاقالیم السبعة و ما تحت افلاکها علی ان اعصی فی نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلت؛ به خدا قسم اگر تمام عالم هستی را به من دهند که به مورچه‌ای ظلم کنم و بی‌جهت پوست جوی را از دهان آن بگیرم، این کار را نمی‌کنم.»

امام زین العابدین نیز می‌فرمود:

تعصی الاله و انت تظهر حبّه هذا لعمری فی الفعال بدیع
لو کنت تظهر حبه لأطعته ان المحب لمن یحب مطیع

«خداوند را معصیت می‌کنی و ادعا می‌کنی که او را دوست داری. به جان من این ادعا از عجایب امور است. اگر براستی خدا را دوست داشتی او را اطاعت می‌کردی، زیرا محّب همیشه مطیع محبوب است.»

در این اشعار نیز امام سجاد علیه السلام می‌گوید محال است که خداوند را معصیت کنم، زیرا او را دوست دارم.

 

عبادت امام سجاد علیه السلام

درباره امیرالمؤمنین گفته شده است که روزها به ایجاد باغ و قنات برای فقرا و محتاجین مشغول بود، و تا به صبح عبادت می‌کرد. حضرت سجاد نیز چنین بود چه بسیار باغ‌ها و قنوات که به دست ایشان برای دیگران آباد یا ایجاد شد. عبادت و سجده او به حدی بود که به زین العابدین و سجاد ملقب شد.

از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که روز قیامت خطاب می‌شود: «کجا است زین العابدین؟» و می‌بینم که فرزندم علی بن الحسین جواب می‌دهد و می‌آید.

از امام باقر علیه السلام روایت شده که: «پدرم را می‌دیدم که از کثرت عبادت پاهای او ورم کرده، و صورت او زرد، و گونه‌های او مجروح، و محل سجده او پینه بسته بود.»

 

سخاوت، فتوت و رأفت امام سجاد علیه السلام

در تاریخ آمده است یکی از کارهای امیرالمؤمنین علیه السلام اداره کردن فقرا به طور مخفیانه بوده است. امیرالمؤمنین شب‌ها خوراک، پوشاک و هیزم به خانه بینوایان می‌برد، و آن بینوایان حتی نمی‌دانستند که چه کسی آنها را اداره می‌کند. همچنین میان مورخین مشهور است که امام سجاد علیه السلام چنین بوده است.

راوی می‌گوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودیم که از مناقب حضرت علی علیه السلام صحبت شد و گفته شد هیچ کس قدرت عمل امیرالمؤمنین را ندارد و شباهت هیچ کس به امیرالمؤمنین، بیشتر از علی بن الحسین علیهماالسلام نبوده است که صد خانواده را اداره می‌کرد. شب‌ها گاهی هزار رکعت نماز می‌خواند.»

از طریق اهل تسنن روایت شده است که چون امام سجاد علیه السلام شهید گشت روشن شد که آن حضرت صد خانواده را به طور مخفی اداره می‌کرده است.

 

زهد امام سجاد علیه السلام

چنانچه حضرت علی علیه السلام زاهد به تمام معنی بوده است و دلبستگی به مالی و به کسی جز به خدای متعال نداشته است. امام سجاد علیه السلام نیز همچنین بوده است. لذا به اصحاب خود سفارش می‌فرمود: اصحابی، اخوانی، علیکم بدار الآخرة و لا اوصیکم بدار الدنیا فانکم علیها و بها متمسکون اما بلغکم ان عیسی علیه السلام قال للحواریین. الدنیا قنطرة فاعبروها ولا تعمروها. و قال: من یبنی علی موج البحر داراً؟ تلکم الدار الدنیا و لا تتخذوها قراراً.

«ای یاران من، برادران من، مواظب خانه آخرت باشید من سفارش دنیا را به شما نمی‌کنم زیرا شما بر آن حریص هستید و به آن چنگ زده‌اید. آیا نشنیده‌اید که حضرت عیسی به حواریون می‌گفت: دنیا پل است، از روی آن بگذرید و به تعمیرش نپردازید! چه کسی روی موج آب، خانه می‌سازد؟ موج دریا این دنیا است، به آن دلبستگی نداشته باشید.»

 

شجاعت امیرالمؤمنین علیه السلام

شجاعت امام علی علیه السلام زبانزد خاص و عام است. و اگر گفتار امام سجاد علیه السلام را در مجلس ابن زیاد و در مجلس یزید و مخصوصاً خطبه آن بزرگوار را در مسجد شام در نظر بگیریم شجاعت این بزرگوار نیز بر ما روشن می‌شود.

امیرالمؤمنین شجاعت خود را در میدان برای افرادی مثل عمرو بن عبدود و مرحب خیبری به کار می‌برد و فرزند گرامی او امام سجاد، شجاعت را در مجلس ابن زیاد و مجلس یزید و روی منبر در مسجد شام به کار برده است.

 

سیاست امام سجاد علیه السلام

امیرالمؤمنین به اقرار همه مورخین از سنّی و شیعه پاسدار اسلام بود و رأی و تدبیر او فوق العاده مفید بود، چنانکه عمر بیشتر از هفتاد مورد گفته است: لولا علی لَهَکَ عمر، یعنی: «اگر علی نبود عمر هلاک شده بود.»

امام سجاد علیه السلام در مدت سی و پنج سال پاسدار شیعه بود. مورخین معتقدند که تدبیر امام سجاد علیه السلام، مدینه را و بسیاری از شیعیان را از دست کسانی چون یزید و عبدالملک مروان نجات داد.

 

حلم امام سجاد علیه السلام

درباره امیرالمؤمنین گفتاری نقل شده و ایشان فرمودند: «از کنار آدم بی‌خردی گذشتم که به من بد می‌گفت. از او صرف‌نظر کردم گویی که او حرفی نزده است.» درباره امام سجاد نیز گفتاری نقل شده است و ایشان فرمودند: «از کنار کسی گذشتم که به من بد می‌گفت. به او گفتم که اگر راست می‌گویی خداوند متعال مرا رحمت کند، و اگر دروغ می‌گویی خدا تو را بیامرزد!»

 

تواضع امام سجاد علیه السلام

حضرت علی علیه السلام با فقرا می‌نشست، با آنان غذا می‌خورد، از آنان دلجویی می‌کرد، به آنان لطف داشت و پناه آنان بود، برای آنان کار می‌کرد و از آنان پذیرایی می‌نمود، و درباره آنان به دیگران سفارش می‌کرد.

تاریخ نویسان اقرار دارند که امام سجاد علیه السلام، دوست داشت فقیران، یتیمان و بینوایان سر سفره‌اش باشند و با آنها بنشیند، غذا برای آنها آماده کند و حتی غذا در دهن آنان بنهد.

 

فصاحت و بلاغت در کلام امام سجاد علیه السلام

فصاحت به معنی خوب سخن گفتن، مجاز، کنایه، لطایف و مثال‌ها را به کار بردن است. و بلاغت، سخن خوب گفتن، بجا سخن گفتن، از طول کلام بی فایده پرهیز داشتن است. فصاحت و بلاغت امیرالمؤمنین مورد اقرار همه است آن چنانکه درباره نهج البلاغه گفته شده:

دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق؛ پایین‌تر از کلام خالق و بالاتر از کلام مخلوق است.»

امام سجاد علیه السلام صحیفه کامله سجادیه را به جهان عرضه داشت. صحیفه‌ای که مثل آن نیامده و نخواهد آمد. صحیفه‌ای که در ضمن دعا، معارف اسلام، سیاست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعیات اسلام، حقانیت شیعه، حقانیت اهل‌بیت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت، و بالاخره یک دوره معارف اسلامی را آموزش می‌دهد. صحیفه‌ای که محققین اسم آن را «اخت القرآن»، «انجیل اهل‌بیت»، «زبور آل محمد» نهاده‌اند. صحیفه‌ای که ابلهی با فصاحت ادعا کرد که می‌تواند چون آن بیاورد چون قلم به دست گرفت، نتوانست، دق کرد و مُرد.

 

جهاد امام سجاد علیه السلام

حضرت علی علیه السلام بزرگترین مجاهد اسلام است که توانست اسلام را از دست کفار و مشرکین نجات دهد. ولی فرزندش امام سجاد علیه السلام گرچه در کربلا کشته نشد اما وجودش، بقایش و اسارتش عامل بقای اسلام بوده است. قیام ابی عبدالله الحسین علیه السلام درختی بود که در کربلا کاشته شد و آبیاری و به ثمر رساندن و نگاهداری از آن به دست امام سجاد علیه السلام به دست زینب کبری انجام گرفت.

تدبیر امام سجاد علیه السلام در اسارت، گریه‌های امام سجاد در مدینه، نوحه خوانی و روضه خوانی‌های آن حضرت در مدت سی و پنج سال سخنرانیش، به موقع جهادی بود فوق العاده مفید و ثمربخش که تحلیل سیاسی تاریخ، این مطالب را نشان می‌دهد.

 

عفو و جوانمردی امام سجاد علیه السلام

اگر تاریخ درباره امیرالمؤمنین علیه السلام می‌گوید که چگونه از ابن ملجم مواظبت کرد و هنگامی که ظرف شیری را برای حضرت می‌آوردند نیمی را می‌خورد و نیم دیگر را برای او می‌فرستاد، و درباره او وصیّت و سفارش فراوان نمود، درباره امام سجاد نیز منقول است که: فرماندار مدینه که دل امام سجاد را خون کرده بود، از طرف عبدالملک مروان معزول شد و امر شد که او را به درختی ببندند و مردم بیایند و به او توهین کنند. امام سجاد علیه السلام اصحاب خود را خواست و سفارش فرمود که مبادا به او توهین شود! امام سجاد نزد او رفت و او را دلداری داد و نزد عبدالملک مروان وساطت او را کرد که از این خواری نجات یابد.

آن فرماندار معزول می‌گفت از علی بن الحسین و یارانش ترس دارم زیرا به آنها ظلم بسیار کردم.

 

ابهت و شخصیت امام سجاد علیه السلام

درباره حضرت علی علیه السلام گفته شده که بسیار متواضع بود، ولی بزرگی شخصیت آن بزرگوار میان همه محفوظ بود. همچنین است فرزند عزیزش امام سجاد علیه السلام.

در تاریخ ضبط است که هشام بن عبدالملک به حج آمده بود و کثرت جمعیت مانع شد که حجرالاسود را استلام کند. پس در گوشه‌ای برای او فرشی انداخته و نشسته بود که امام سجاد علیه السلام وارد طواف شد و وقتی به حجرالاسود رسید، مردم کنار رفتند و حضرت مکرّر استلام نمود. هشام فوق العاده ناراحت شد. یکی از اطرافیان پرسید: این مرد کیست که مردم چنین به او احترام دارند؟ هشام تجاهل کرد و گفت نمی‌دانم. فرزدق آنجا بود، فی البداهه قصیده مفصلی درباره امام سجاد علیه السلام سرود. ما چند بیت از آن قصیده را می‌آوریم: تمام قصیده در مناقب ابن شهر آشوب موجود است:

هذا الذی تعرف البطحاء و طاته  و البیت یعرفه و الحل و الحرم
ما قال لاقط الا فی تشهده لولا التشهد کانت لانه نعم
یغضی حیاء و یغضی من مهابته   فما یکلم الا حین یبتسم
من معشر حبهم دین و بغضهم  کفر و قربهم منجی و مقتصم
مقدم بعد ذکر الله ذکرهم فی کل فرض و مختوم به الکلم

«این مردی است که حجاز، خانه خدا، حل، حرم او را می‌شناسند. نه، در کلامش نیست ـ حاجت سائل را همیشه برآورده می‌کند جز در تشهد ـ که لا اله الا الله می‌گوید. و اگر تشهد در نماز نبود، نه او، همیشه آری بود: هنگام برخورد با مردمان چشم‌ها را فرو می‌بندد برای آن که حیا دارد، و دیگران چشم فرو می‌بندد به جهت ابهتی که او دارد. و سخن با او نمی‌گویند مگر که آن بزرگوار تبسّم کند. روز قیامت حبّ آنها دین است و بغض آنها کفر است و قرب و نزدیکی به آنان پناه و نجات انسان‌ها است. در نمازها یاد آنها و اسم آنها مقدم بر هر چیزی است بعد از اسم خدای متعال. و نمازها به اسم آنان تمام می‌شود ـ یعنی در نماز بعد از اسم خدا در اقامه، اسم اهل‌بیت است و آخر مطلب که در تشهد آخر گفته می‌شود باز اسم اهل‌بیت است. گفته شده که فرزدق به این اشعار آمرزیده شده است و به گفته جامی اگر اهل عالم به این اشعار آمرزیده شوند جا دارد.

 

زندگی امام سجاد علیه السلام

می‌دانیم زندگی حضرت علی علیه السلام پر تلاطم بود در نهج البلاغه می‌فرماید: «صبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی؛ صبر نمودم در مصایب نظیر کسی که خاری در چشم و استخوانی در گلو داشته باشد.» ولی زندگی امام سجاد علیه السلام از زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام بسیار پرتلاطم‌تر بود. آن حضرت در بحبوحه جنگ صفین به دنیا آمد: در زمان معاویه و آن جنایاتش پرورش پیدا کرده. معاویه را با کشتارهای دسته جمعی شیعیان، با اشاعه سبّ امیرالمؤمنین در خطبه‌ها و بعد از نمازها دیده است. بعداً حماسه کربلا و اسارت، که هر روزی از آن چند بار مرگ است، مجلس ابن زیاد و مجلس یزید را با اهل‌بیت پدرش پشت سر نهاد. قضیه حرّه که ننگی است بر دامن مسلمانان را مشاهده کرد.

یزید سال دوم سلطنت، شخصی را با پنج هزار لشگر به مدینه فرستاد و دستور قتل عام داد و سه روز مدینه را برای لشگریان خود مباح اعلام نمود.

او شاهد قضیه عبدالله بن زبیر است ـ که همه بنی‌هاشم و من جمله محمد بن حنفیه را در شعب ابی طالب جمع نمود که بسوزاند و چون دشمن رسید موفق نشد ـ شاهد مروان بن حکم بود که دشمن سرسخت اهل‌بیت بود. شاهد حکومت عبدالملک مروان با فرماندارش حجاج بن یوسف ثقفی است. زندانی زندان حجاج بن یوسف است که در میان بیابانی، پنجاه هزار زندانی در آن زندان بود و دمیری در حیاة الحیوان می‌گوید خوراک آنها دو قرصه نان بود که بیشتر آن خاکستر بود. شاهد کشتار بیشتر از صد هزار نفر بود به جرم دوستی با اهل‌بیت. پنجاه و هفت سال در این دنیا زندگی کرد ولی هر روز از آن برای آن بزرگوار قتلگاهی بود.


برچسب‌ها:

[ سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:,

] [ 20:13 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]


برچسب‌ها:

[ چهار شنبه 22 آبان 1392برچسب:,

] [ 15:40 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

یا حسین


برچسب‌ها:

[ چهار شنبه 22 آبان 1392برچسب:,

] [ 15:38 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

یا حسین

http://media.afsaran.ir/sieMJ9.jpg


برچسب‌ها:

[ چهار شنبه 22 آبان 1392برچسب:,

] [ 15:29 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

یا حسین یا ابولفضل

ای که حاجت ز حسین میطلبی دقت کن!
پرچم شاه به سوی حرم عباس است...







برچسب‌ها:

[ چهار شنبه 22 آبان 1392برچسب:,

] [ 15:27 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

عباس علمدار حسین


برچسب‌ها:

[ چهار شنبه 22 آبان 1392برچسب:,

] [ 15:25 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

یا ابولفضل العباس


برچسب‌ها:

[ چهار شنبه 22 آبان 1392برچسب:,

] [ 15:22 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

یا حسین

عکس های ماه محرم و روز عاشورا


برچسب‌ها:

[ دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:,

] [ 16:27 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]


برچسب‌ها:

[ دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:,

] [ 16:20 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

اعمال روز عاشورا

 

اعمال روز عاشورا
 

مى دانيم روز عاشورا كه روز شهادت امام حسين(عليه السلام) و ياران باوفاى اوست، روز اندوه و غم و مصيبت ائمّه اطهار(عليهم السلام) و شيعيان آنها مى باشد، و بر انجام اعمال و رعايت امورى در اين روز تأكيد شده است، مانند:
1ـ شايسته است شيعيان در اين روز دست از كسب و كار بكشند و نيازهاى خانه را امروز تهيّه و ذخيره نكنند و به عزادارى و نوحه سرايى بپردازند و همچون كسانى كه عزيزترين افراد خويش را از دست داده اند، غم زده و اندوهگين باشند. 

مى دانيم روز عاشورا كه روز شهادت امام حسين(عليه السلام) و ياران باوفاى اوست، روز اندوه و غم و مصيبت ائمّه اطهار(عليهم السلام) و شيعيان آنها مى باشد، و بر انجام اعمال و رعايت امورى در اين روز تأكيد شده است، مانند:
1ـ شايسته است شيعيان در اين روز دست از كسب و كار بكشند و نيازهاى خانه را امروز تهيّه و ذخيره نكنند و به عزادارى و نوحه سرايى بپردازند و همچون كسانى كه عزيزترين افراد خويش را از دست داده اند، غم زده و اندوهگين باشند.
امام على بن موسى الرّضا(عليه السلام) فرمود: هر كس در روز عاشورا، دست از تلاش براى دنيا بردارد، خداوند حاجت هاى دنيوى و اخروى او را برآورده مى سازد، و هر كس كه روز عاشورا، روز اندوه و غم و گريه اش باشد، خداوند روز قيامت را روز سرور و شادى او قرار دهد و در بهشت با ديدار ما، چشمش روشن مى شود، و هر كس كه روز عاشورا را براى خود روز بركت بداند و در آن روز براى منزل خويش اموالى را ذخيره سازد، آن اموال براى او بركتى نخواهد داشت.(1) (البته كسانى كه با مسائل بسيار ضرورى مردم سر و كار دارند مانند اطباى كشيك و امثال آنها از اين امر مستثنا هستند).
در روايت ديگرى ابن عبّاس مى گويد: در منطقه «ذيقار» خدمت امير مؤمنان(عليه السلام) رسيدم، صحيفه و نوشته اى را بيرون آورد كه به خط مبارك او و املاى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بود. امام(عليه السلام) آن صحيفه را بر من خواند كه در آن نوشته بود، امام حسين(عليه السلام)چگونه شهيد مى شود و چه كسى او را مى كشد و چه كسانى وى را يارى مى كنند و چه كسانى با وى به شهادت مى رسند، امام(عليه السلام)وقتى آن را خواند گريه شديدى نمود و من هم گريان شدم.(2)
همچنين در اين روز از لعن و بيزارى جستن از قاتلان آن حضرت غافل نشوند و بر اين امر تأكيد كنند.
2ـ امام باقر(عليه السلام) فرمود: شيعيان در اين روز به يكديگر تسليت بگويند و چه بهتر كه با اين جمله ها باشد:

عَظَّمَ اللّهُ أُجُورَنا بِمُصابِنا بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ، وَ جَعَلَنا وَ إِيّاكُمْ مِنَ الطّالِبِينَ بِثارِهِ، مَعَ وَلِيِّهِ الاِْمامِ الْمَهْدِىِّ مِنْ آلِ مُحَمَّد عَلَيْهِمُ السَّلامُ.(3)
بزرگ گرداند خدا پاداش ما را در سوگواريمان بر حسين(ع) و قرار دهد خداوند ما و شما را از خون خواهانش به همراه وليش امام مهدى از خاندان محمّد(ع).

3ـ مرحوم «ابن قولويه»(رحمه الله) مطابق روايتى مى گويد: كسى كه در روز عاشورا كنار قبر امام حسين(عليه السلام) باشد و زائران را (كمك كند و) آب دهد، مانند كسى است كه لشكر آن حضرت را سيراب كرده باشد و گويا با آن حضرت در كربلا حاضر بوده است.(4)
4ـ هزار مرتبه بر قاتلان آن حضرت لعنت كند و بگويد: اَللّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام).(5)
5ـ خواندن هزار مرتبه سوره «توحيد» در اين روز فضيلت فراوانى دارد.
امام صادق(عليه السلام) فرموده است: هر كس در روز عاشورا هزار مرتبه سوره «توحيد» را بخواند، خداوندِ رحمان به وى نظر (رحمت) افكند و هر كس را كه خداوندِ رحمان (با ديده رحمت) نظر كند، وى را مجازات نخواهد كرد.(6)
6ـ در روز عاشورا شايسته است كه از خوردن و آشاميدن - بدون قصد روزه - خوددارى نمايند تا اين كه وقت عصر فرا رسد و از غذا و آب مختصرى (كه مصيبت زدگان استفاده مى كنند)، تناول نمايند.(7)
مرحوم «علاّمه مجلسى» در كتاب «زاد المعاد» گفته است كه بهتر است روز نهم و دهم ماه محرّم را روزه نگيرند، زيرا بنى اميّه اين دو روز را براى بركت و شكر بر قتل امام حسين(عليه السلام) (به عنوان ظاهرسازى) روزه مى گرفتند; از طريق اهل بيت(عليهم السلام) احاديث فراوانى در مذمّت روزه اين دو روز، مخصوصاً روزه روز عاشورا نقل شده است.
همچنين در اين روز، از مزاح و خنده و ديگر سرگرمى هاى مسرّت بخش دنيوى خوددارى نمايند.(8)
7ـ سزاوار است هنگام غروب روز عاشورا، به ياد مصائب فرزندان و اطفال و زنان حرم امام حسين(عليه السلام) باشند، زيرا آن هنگام از سخت ترين لحظات حرم آل پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود. دشمنان سرمست از باده پيروزى، و اجساد شهيدان روى خاك كربلا، و زنان و كودكان نالان و گريان و پريشان بودند; در همان زمان دستور غارت و آتش زدن خيمه ها صادر شد. اطفال يتيم، زنان بى سرپرست و كودكان تشنه، هر كدام به سويى مى دويدند و در آن ميان، زينب و زين العابدين و امّ كلثوم(عليهم السلام) پناهگاه اين مصيبت ديدگان بودند و همه غم ها را به دل و جان مى خريدند و همه دشوارى ها را بر خويش هموار مى ساختند، تا ديگران را آرام كنند.
در آن غروب، مصائبى بر خاندان رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) رفت كه قابل تصوّر نيست و اندوهى بر آنان فرود آمد كه قابل بيان كردن نمى باشد; مصائبى كه اشك ها را از ديده ها سرازير مى سازد و اعماق روح و جان را آزار مى دهد.
8ـ سزاوار است عاشقان و علاقه مندان مكتب سالار شهيدان امام حسين(عليه السلام) در روز عاشورا برخيزند و بر رسول خدا و علىّ مرتضى و فاطمه زهرا و حسن مجتبى و ساير امامان از ذريّه آن حضرت(عليهم السلام) سلام كنند و آنان را در اين مصيبت هاى بزرگ، با دلى سوزان و اشكى روان تسليت گويند و اين زيارت را بخوانند:

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ ادَمَ صَفْوَةِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ نُوح نَبِىِّ

سلام بر تو اى وارث حضرت آدم برگزيده خدا سلام بر تو اى وارث حضرت نوح پيامبر

اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ اِبْراهيمَ خَليلِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ

خدا سلام بر تو اى وارث ابراهيم خليل خدا سلام بر تو اى وارث

مُوسى كَليمِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ عيسى رُوحِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ

موسى هم گفتار خدا سلام بر تو اى وارث حضرت عيسى روح خدا سلام بر تو

يا وارِثَ مُحَمَّد حَبيبِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ عَلِىٍّ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ،

اى وارث حضرت محمّد حبيب خدا سلام بر تو اى وارث على امير مؤمنان

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ الْحَسَنِ الشَّهيدِ سِبْطِ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ

سلام بر تو اى وارث حسن آن امام شهيد و نوه رسول خدا سلام بر تو

يَابْنَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الْبَشيرِ النَّذيرِ، وَابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ،

اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى فرزند مژده دهنده و ترساننده و پسر آقاى اوصيا

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا

سلام بر تو اى فرزند فاطمه بانوى زنان جهانيان سلام بر تو اى

عَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خِيَرَةَ اللهِ وَابْنَ خِيَرَتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللهِ

اباعبدالله سلام بر تو اى برگزيده خدا و فرزند برگزيده او سلام بر تو اى خون خدا

وَابْنَ ثارِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوِتْرُ الْمَوْتُورُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الاِْمامُ

و فرزند خون خدا سلام بر تو اى كشته مظلومى كه انتقام خونت گرفته نشد سلام بر تو اى امام

الْهادِى الزَّكِىُّ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنآئِكَ، وَ اَقامَتْ فى جِوارِكَ،

راهنماى پاك و بر آن ارواحى كه به آستان تو فرود آمدند و در جوارت رحل اقامت افكندند

وَ وَفَدَتْ مَعَ زُوّارِكَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ مِنِّى ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ،

و با زائرانت ورود كردند سلام من بر تو تا زنده ام من و برپاست شب و روز

فَلَقَدْ عَظُمَتْ بِكَ الرَّزِيَّةُ، وَ جَلَّ الْمُصابُ فِى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُسْلِمينَ،

كه براستى بزرگ شد به تو مصيبت و گران شد سوگوارى در ميان مؤمنان و مسلمانان و

وَفى اَهْلِ السَّمواتِ اَجْمَعينَ، وَ فى سُكّـانِ الاَْرَضينَ، فَاِنّا للهِِ وَاِنّا اِلَيْهِ

در ميان ساكنين آسمانها همگى و در ميان ساكنين زمينها «انا لله و انا اليه

راجِعُونَ، وَ صَلَواتُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ وَ تَحِيّاتُهُ عَلَيْكَ وَ عَلى ابآئِكَ

راجعون» درودهاى خدا و بركاتش و تحيتهايش بر تو و بر پدران

الطّاهِرينَ الطَّيِّبينَ الْمُنْتَجَبينَ، وَ عَلى ذَراريهِمُ الْهُداةِ الْمَهْدِيّينَ، اَلسَّلامُ

پاك و پاكيزه و برگزيده ات و بر فرزندان راهنماى راه يافته شان باد سلام

عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ وَ عَلَيْهِمْ، وَ عَلى رُوحِكَ وَ عَلى اَرْواحِهِمْ، وَ عَلى

بر تو اى سرور من و بر ايشان و بر ارواح ايشان و بر

تُرْبَتِكَ وَ عَلى تُرْبَتِهِمْ، اَللّـهُمَّ لَقِّهِمْ رَحْمَةً وَ رِضْواناً وَ رَوْحاً وَ رَيْحاناً،

تربت تو و بر تربت ايشان خدايا ببار بر ايشان رحمت و خشنودى و روح و ريحانى

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يا اَبا عَبْدِاللهِ، يَا بْنَ خاتَمِ النَّبِيّينَ، وَ يَا بْنَ سَيِّدِ

سلام بر تو اى سرور من اى ابا عبدالله اى فرزند خاتم پيمبران و اى فرزند آقاى

الْوَصِيّينَ، وَ يَا بْنَ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا شَهيدُ يَا بْنَ

اوصيا و فرزند بانوى زنان جهانيان سلام بر تو اى شهيد (راه حق) و اى پسر

الشَّهيدِ، يا اَخَ الشَّهيدِ، يا اَبَا الشُّهَدآءِ، اَللّـهُمَّ بَلِّغْهُ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ

شهيد و اى برادر شهيد و اى پدر شهيدان خدايا برسان به او از جانب من در اين ساعت

وَ فى هذَا الْيَوْمِ، وَ فى هذَا الْوَقْتِ وَ فى كُلِّ وَقْت، تَحِيَّةً كَثيرَةً وَسَلاماً،

و در اين روز و در اين وقت و در هر وقت تحيتى زياد و سلامى بسيار

سَلامُ اللهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ يَا بْنَ سَيِّدِ الْعالَمينَ، وَ عَلـَى

سلام خدا بر تو و رحمت خدا و بركاتش اى فرزند آقاى جهانيان و نيز بر

الْمُسْتَشْهَدينَ مَعَكَ سَلاماً مُتَّصِلاً مَا اتَّصَلَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ، اَلسَّلامُ عَلَى

شهيد شدگان با تو سلامى پيوسته به پيوستگى شب و روز سلام بر

الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِىٍّ الشَّهيدِ، اَلسَّلامُ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الشَّهيدِ، اَلسَّلامُ

حسين بن على شهيد (راه حق) سلام بر على بن الحسين آن شهيد (عالى قدر) سلام

عَلـَى الْعَبّاسِ بْنِ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ الشَّهيدِ، السَّلامُ عَلَى الشُّهَدآءِ مِنْ وُلْدِ

بر عباس فرزند اميرمؤمنان آن شهيد (والا مقام) سلام بر فرزندان شهيد

اَمِيرِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَى الشُّهَدآءِ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ، اَلسَّلامُ عَلَى

اميرمؤمنان سلام بر فرزندان شهيد حسن سلام بر

الشُّهَدآءِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ، اَلسَّلامُ عَلَى الشُّهَدآءِ مِنْ وُلْدِ جَعْفَر وَ عَقيل،

شهيدان از فرزندان حسين سلام بر شهيدان از فرزندان جعفر و عقيل

اَلسَّلامُ عَلى كُلِّ مُسْتَشْهَد مَعَهُمْ مِنَ الْمُؤْمِنينَ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد

سلام بر هر شهيدى كه با ايشان بود از مؤمنان خدايا درود فرست بر محمّد و

وَآلِ مُحَمَّد، وَ بَلِّغْهُمْ عَنّى تَحِيَّةً كَثيرَةً وَ سَلاماً، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ

آل محمّد و برسان به ايشان از جانب من تحيتى زياد و سلامى بسيار سلام بر تو اى رسول

اللهِ، اَحْسَنَ اللهُ لَكَ الْعَزآءَ فى وَلَدِكِ الْحُسَيْنِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ،

خدا نيكو كند خداوند صبر تو را در سوگوارى فرزندت حسين سلام بر تو اى فاطمه

اَحْسَنَ اللهُ لَكِ الْعَزآءَ فى وَلَدِكِ الْحُسَيْنِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَميرَ

نيكو كند خداوند صبر تو را در سوگوارى فرزندت حسين سلام بر تو اى امير

الْمُؤْمِنينَ، اَحْسَنَ اللهُ لَكَ الْعَزآءَ فِى وَلَدِكَ الْحُسَيْنِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا

مؤمنان نيكو كند خدا صبر تو را در مصيبت فرزندت حسين سلام بر تو اى ابا

مُحَمَّد الْحَسَنَ، اَحْسَنَ اللهُ لَكَ الْعَزآءَ فى اَخيكَ الْحُسَيْنِ، يا مَوْلاىَ يا اَبا

محمّد حسن (مجتبى) نيكو گرداند خدا صبر تو را در مصيبت برادرت حسين اى مولاى من اى ابا

عَبْدِاللهِ، اَنـَا ضَيْفُ اللهِ وَضَيْفُكَ، وَجارُ اللهِ وَجارُكَ، وَلِكُلِّ ضَيْف وَجار

عبدالله من ميهمان خدا و ميهمان توام و در پناه خدا و پناه توام و براى هر ميهمان و پناهنده اى

قِرىً، وَقِراىَ فى هذَا الْوَقْتِ اَنْ تَسْئَلَ اللهَ سُبْحانَهُ وَتَعالى، اَنْ يَرْزُقَنى

حق پذيرايى است و پذيرايى من در اين وقت اين است كه از خداى سبحان بخواهى كه روزيم گرداند

فَكاكَ رَقَبَتى مِنَ النّارِ، اِنَّهُ سَميـعُ الدُّعـآءِ، قَريبٌ مُجيبٌ.(9)

آزادى از آتش دوزخ را كه براستى او شنواى دعا و نزديك و اجابت كننده است.

9ـ خواندن زيارت امام حسين(عليه السلام) معروف به «زيارت عاشورا» در اين روز ثواب فراوانى دارد.
اين زيارت را مى توان از راه دور يا نزديك خواند و بسيار بافضيلت و يكى از كيمياهاى سعادت است و در بخش زيارات تحت عنوان «زيارت عاشورا» گذشت (صفحه 392).


--------------------------------------------------------------------------------

1. همان مدرك، صفحه 578. (مرحوم علاّمه مجلسى در كتاب «زاد المعاد»، صفحه 372 مى گويد: بنى اميّه براى بركت، آذوقه يكساله خود را در روز عاشورا، ذخيره مى كردند).
2. بحارالانوار، جلد 28، صفحه 73، حديث 32 و كتاب سليم بن قيس، صفحه 916.
3. زاد المعاد، صفحه 374.
4. كامل الزيارات، باب 71، صفحه 174، حديث 5.
5. زاد المعاد، صفحه 372.
6. اقبال، صفحه 577.
7. زاد المعاد، صفحه 372.
8. زاد المعاد، صفحه 372 .
9. بحارالانوار، جلد 98، صفحه 222، حديث 34.


برچسب‌ها:

[ دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:,

] [ 16:14 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

آنچه در روز تاسوعا اتفاق افتاد:

شیخ کلینى از جناب صادق علیه السلام روایت کرده که آنجناب فرمود: تاسوعا روزى بود که جناب حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتال آنحضرت اجتماع کردند و ابن مرجانه و عمر سعد خوشحال شدند بسبب کثرت سپاه و بسیارى لشکر که براى آنها جمع شده بود و جناب حسین ع و اصحابش ضعیف شمردند و یقین کردند که یاورى از براى آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند نمود.

پس فرمود پدرم : فداى آن ضعیف غریب .

آنچه در روز تاسوعا اتفاق افتاد:


1.محاصره خیمه ها در کربلا
امام صادق علیه السلام فرمودند: تاسوعا روزی بود که حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتل آن حضرت اجتماع نمودند،و پسر مرجانه و عمر سعد به خاطر کثرت سپاه ولشکری که برای آنها جمع شده بود خوشحال شدند،وآن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند ویقین کردند که یاوری از برای او نخواهد آمد واهل عراق حضرتش را مدد نخواهند نمود.1

 

2.آمدن شمر و رساندن نامه ی ابن زیاد
در این روز لشکر مجهزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد،وشمر نامه ابن زیاد را آورد.2

3. آمدن امان نامه برای فرزندان ام البنین علیها السلام
در این روز شمر ملعون برای حضرت عباس علیه السلام و برادرانش امان نامه آورد . 3آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام رسانید وبانگ برآورد:"أین بنو اختنا": "پسران خواهر ما کجایند"؟ ولی آن بزرگواران جواب ندادند.امام حسین علیه السلام فرمودند:جواب او را بدهید اگر چه فاسق است.
حضرت عباس علیه السلام در جواب فرمودند:چه می گویی؟شمر گفت:من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده ام. شما خود را به خاطر حسین علیه السلام به کشتن ندهید. حضرت عباس علیه السلام با صدای بلند فرمود:"لعنت خدا بر تو وامیر تو (و برامان تو ) باد . ما را امان میدهید در حالیکه پسر رسول خدا را امان نباشد"؟!4

4.خطابه امام حسین علیه السلام برای اصحابش
در عصر این روز امام حسین علیه السلام در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند.


5- مهلت برای راز و نیاز

وقتی عمر سعد لشکر را آماده جنگ با امام علیه السلام نمود ومعلوم شد که قصد جنگ دارد، حضرت به برادرش عباس علیه السلام فرمود : نزد دشمنان برو و به آنها بگو امشب را به ما مهلت بدهند چرا که : «و هو یعلم انی احب الصلاة له و تلاوة کتابه» (خداوند می داند و گواه است که من  نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم).
پس حضرت عباس علیه السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و ازآنها شب عاشورا را برای نماز وعبادت مهلت خواست عمربن سعد درموافقت با این درخواست مردد بود وسرانجام ازلشكریان خود پرسید كه : چه باید كرد؟عمروبن حجاج گفت : سبحان الله اگراهل دیلم ( كنایه ازمردم بیگانه ) و كفار از تو چنین تقاضائی می كردند سزاوار بود كه با آنها موافقت كنی .

قیس بن اشعث گفت : درخواست آنها را اجابت كن بجان خودم سوگند كه آنها صبح فردا با توخواهند جنگید .

ابن سعد گفت : بخدا سوگند كه اگربدانم چنین كنندهرگز با درخواست آنها موافقت نكنم.(5)


و عاقبت فرستاده ابن سعد به نزد حضرت عباس بن علی علیه السلام آمد و گفت :

ما به شما تا فردا مهلت می دهیم اگرتسلیم شدید شما را به نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم فرستاد واگر سرباززدید ، دست ازشما برنخواهیم داشت.(6)


برچسب‌ها:

[ دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:,

] [ 15:24 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

زندگي نامه حضرت علي اكبر(ع)

 

زندگي نامه حضرت علي اكبر(ع)

زندگي نامه علي اكبر (ع)

                                                                                                                                                              

حضرت علي اكبر (ع) فرزند ابي عبدالله الحسين(ع) بنا به روايتي در يازدهم شعبان،سال43 قمري در مدينه منوره ديده به جهان گشود. پدر گرامي اش امام حسين بن علي بن ابي طالب (ع) و مادر محترمه اش ليلي بنت ابي مرّه بن عروه بن مسعود ثقفي است.او از طايفه خوش نام و شريف بني هاشم بود . و به بزرگاني چون پيامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امير مؤمنان علي بن ابي طالب(ع) و امام حسين (ع) نسبت دارد.
ابوالفرج اصفهاني از مغيره روايت كرد: روزي معاويه بن ابي سفيان به اطرافيان و هم نشينان خود گفت: به نظر شما سزاوارترين و شايسته ترين فرد امت به امر خلافت كيست؟ اطرافيان گفتند: جز تو كسي را سزاوارتر به امر خلافت نمي شناسيم! معاويه گفت: اين چنين نيست.
بلكه سزاوارترين فرد براي خلافت، علي بن الحسين(ع)است كه جدّش رسول خدا(ص) مي باشد و در وي شجاعت و دليري بني هاشم، سخاوت بني اميه و فخر و فخامت ثفيف تبلور يافته  است.
نقل است روزي علي اكبر(ع) به نزد والي مدينه رفته  و از طرف پدر بزرگوارشان پيغامي را خطاب به او ميبرد، در آخر والي مدينه از علي اكبرسئوال كرد نام تو چيست؟ فرمود: علي سئوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علي آن شخص عصباني شد، و چند بار گفت: علي، علي، علي، « ما يُريدُ اَبُوك؟ » پدرت چه مي خواهد، همه اش نام فرزندان را علي مي گذارد، اين پيغام را علي اكبر(ع) نزد اباعبدالله الحسين (ع) برد، ايشان فرمود : والله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به  من عنايت كند نام همه ي آنها را علي مي گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا، نمايد نام همه ي آنها را نيز فاطمه مي گذارم. 
 درباره شخصيت علي اكبر(ع) گفته شد، كه وي جواني خوش چهره، زيبا، خوش زبان و دلير بود و از جهت سيرت و خلق و خوي و صباحت رخسار، شبيه ترين مردم به پيامبر اكرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگي را از جدش علي ابن ابي طالب (ع) به ارث برده و جامع كمالات، محامد و محاسن بود. در روايتي به نقل از شيخ جعفر شوشتري در كتاب خصائص الحسينيه آمده است: اباعبدالله الحسين هنگامي كه علي اكبر را به ميدان مي فرستاد، به لشگر خطاب كرد و فرمود:« يا قوم، هولاءِ  قد برز عليهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله....... اي قوم، شما شاهد باشيد، پسري را به ميدان مي فرستم، كه شبيه ترين مردم از نظر خلق و خوي و منطق به رسول الله (ص) است بدانيد هر زمان ما دلمان براي رسول الله(ص) تنگ مي شد نگاه به وجه اين پسر مي كرديم.
بنا به نقل ابوالفرج اصفهاني، آن حضرت درعصر خلافت عثمان بن عفان (سومين خليفه راشدين) ديده به جهان گشود.اين قول مبتني بر اين است كه وي به هنگام شهادت بيست و پنج ساله بود. در برخي روايات هم سن ايشان را 28 ساله ذكر كرده اند، وي در مكتب جدش امام علي بن ابي طالب (ع) و در دامن مهرانگيز  پدرش امام حسين(ع) در مدينه و كوفه تربيت و رشد و كمال يافت.
امام حسين (ع) در تربيت وي و آموزش  قرآن ومعارف اسلامي و اطلاعات سياسي و اجتماعي به آن جناب تلاش بليغي به عمل آورد و از وي يك انسان كامل و نمونه ساخت و شگفتي همگان، از جمله دشمنانشان را بر انگيخت.
به هر روي علي اكبر(ع) در ماجراي عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در كنار پدرش امام حسين(ع)بود و با دشمنانش به سختي مبارزه مي كرد. شيخ جعفر شوشتري در خصائص نقل مي كند: هنگامي كه اباعبد الله الحسين عليه السلام در كاروان خود حركت به سمت كربلا مي كرد، حالتي به حضرت(ع) دست داد بنام نوميه و در آن حالت مكاشفه اي براي حضرت(ع) رخ داد، از آن حالت كه خارج شد استرجاع كرد: و فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون » علي اكبر(ع) در كنار پدر بود، و مي دانست امام بيهوده كلامي را به زبان نمي راند، سئوال نمود، پدرجان چرا استرجاع فرمودي؟: حضرت بلادرنگ فرمود: الان ديدم اين كاروان مي رود به سمت قتلگاه و مرگ درانتظار ماست، علي اكبر(ع) سئوال نمود: پدر جان مگر ما بر حق نيستيم؟ حضرت فرمود: آري ما بر حق هستيم. علي اكبر (ع) عرضه داشت: پس از مرگ باكي نداريم،
گفتني است، با اين كه حضرت علي اكبر(ع) به سه طايفه معروف عرب پيوند و خويشاوندي داشته است، با اين حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهيان يزيد، هيچ اشاره اي به انتسابش به بني اميه و ثفيف نكرد، بلكه هاشمي بدون و انتساب به اهل بيت(ع) را افتخار خويش دانست و در رجزي چنين سرود:

أنا عَلي بن الحسين بن عَلي نحن  بيت الله آولي يا لنبيّ

أضربكَم با لسّيف حتّي يَنثني ضَربَ غُلامٍ هاشميّ عَلَويّ

وَ لا يَزالُ الْيَومَ اَحْمي عَن أبي تَاللهِ لا يَحكُمُ فينا ابنُ الدّعي

وي نخستين شهيد بني هاشم در روز عاشورا بود و در زيارت شهداي معروفه نيز آمده است:السَّلامُ عليكَ يا اوّل قتيل مِن نَسل خَيْر سليل. علي اكبر(ع) درنبرد روز عاشورا دويست تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاكت رسانيد و سرانجاممرّه بن منقذ عبدي بر فرق مباركش ضربتي زد و او را به شدت زخمي نمود. آن گاه ساير دشمنان، جرأت و جسارت پيدا كرده  و به آن حضرت هجوم آوردند و وي را آماج تيغ شمشير و نوك نيزه ها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانيدند.
امام حسين(ع) در شهادتش بسيار اندوهناك و متأثر گرديد و در فراقش فراوان گريست و هنگامي كه سر خونين اش را در بغل گرفت، فرمود:ولدي علي عَلَي الدّنيا بعدك العفا (فرزندم علي ،ديگر بعد از تو اف بر اين دنيا
در مورد سنّ شريف وي به هنگام شهادت، اختلاف است. برخي مي گويند هجده ساله، برخي مي گويند نوزده ساله  و عده اي هم مي گويند بيست و پنج ساله بود.اما از اين كه وي از امام زين العابدين(ع)، فرزند ديگر امام حسين(ع) بزرگتر يا كوچك تر بود، اتفاقي ميان مورخان و سيره نگاران نيست. روايتي از امام زين العابدين(ع) نقل شده كه دلالت دارد بر اين كه وي از جهت سن كوچك تر از علي اكبر(ع) بود. آن حضرت فرمود:
كان لي اخ يقال له عليّ اكبر منّي قتله الناس ...
مقبره حضرت علي اكبر عليه السلام  در كربلاي معلي پايين پاي اباعبدالله الحسين عليه السلام است و در سلام زيارت عاشورا منظور از وعلي علي ابن الحسين ، آقا علي اكبر عليه السلام مي باشد.


برچسب‌ها:

[ دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:,

] [ 15:22 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

یاحسین

برچسب‌ها:

[ شنبه 18 آبان 1392برچسب:,

] [ 1:2 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

حرز امام حسن و امام حسین ع و دعا برای محفوظ بودن از بلاها و مکر شیطان

 

 


از خواجه نصيرالدين طوسي و از علامه حلي

صد مرتبه گفتن ذکر « يا قاهرالعدو و يا والي الولي يا مظهر العجائب يا مرتضي علي » 

 به جهت مطالب مهمه و دفع اعدا مجرب است


 حرز امام حسن و امام حسین علیهم السلام

ابن عباس» روايت کرده است:
رسول اکرم (ص) پيوسته امام حسن و امام حسين (ع) را به وسيله دعا در امان و پناه خداوند قرار مي داد 
و مي گفت: «اُعيذُ کُما بِکَلَمات ِالله ِالتامَّه و اَسمائِهِ الحُسنَي عامَّه مِن شَرِّ السّامَّه وَ الهامَّه، وَ مِن شَرِّ عَينٍ لامَّه وَ مِن شَرِّ حاسِدٍ اِذا حَسَد»
 
«شما را در پناه کلمات تامه الهي و اسماي نيکويش قرار مي دهم، از شر هر چيز زهردار و حيوانات و حشرات سمي، از شر چشم بد، و از شر هر حسد کننده زماني که حسد ورزد.»
«ابن عباس» گويد: آنگاه پيامبر (ص) روي به ما کرد و فرمود:
اينگونه حضرت ابراهيم خليل الرحمان (ع) براي اسحاق و اسماعيل دعا مي کرد و پناهشان مي داد.

 

دعای محافظ

امام علی(علیه السلام )فرمودند:رسول اكرم(صلی الله علیه و آله وسلم )روزی فرمودند: یا علی می خواهی چیزی به تو بیاموزم تا اگر خلق هفت اسمان و زمین جمع گردند نتوانند به تو اسیب وبدی رسانند و هیچ كس بر تو ظفر نیابد.


گفتم:بلی.فرمودند:هفت آیه در قرآن است آنها را این گونه بر خود بخوان و بدم،اول از پیش رو،دوم از پشت سر،سوم بالای سر،چهارم به سوی پایین،پنجم به طرف راست،ششم به طرف چپ و هفتم بر تمام اعضا.

یا علی!هر كس این هفت آیه را بخواند یا با خود دارد حق تعالی هفتادهزار بدی را از نامه ی عمل او دور كند و هفتادهزار حسنه در نامه ی عمل او بنویسد و هفتادهزار قصر در بهشت برایش بنا نماید و هفتادهزار حور و قصور و غلمان به او كرامت فرماید و هفتادهزار حله از حریر و دیبای بهشتی به او بپوشاند چنان كه صفت آنها را حق داند و دیگری نداند.یا علی!هر كس این هفت آیه را بخواند و با خود دارد خداوند در روز قیامت دارنده ی او را به حرمت این هفت آیه ببخشد اگر چه مستجوب كیفر باشد.و باز فرمودند:یا علی!هر كه آنها را بخواند و به خود بدمد اگر نزد امراء و حكام رود البته عزیز و مكرم باشد اگر چه بر او خشم گرفته باشد،نرم گرداند.

و آن هفت آیه این ها هستند:(سوره توبه، آیه 51)(سوره انعام، آیه 17)(سوره هود،آیه 56)(سوره هود، آیه 6)(سوره عنكبوت،آیه 60)(سوره فاطر، آیه 2)(سوره الزمر، آیه 38)

 

 به جهت فتح کارها و محفوظ بودن از بلاها و ایمن بودن از مکر شیطان

در مربع چهار در چهار به این طریق نویسد و با خود دارد اما اگر در شرف آفتاب نویسد با ساعات مسعود خواص عظیم دارد. و هر کسی این مربع را با خود دارد و ورد کند و هر روز 786 نوبت تکرار کند هر طلسمی را که بخواهد می‌تواند گشودن و همه مشکلات بر وی آسان گردد و بعد از فراغ این باید که 132 صلوات فرستد که مستجاب الدّعوه گردد. و روزی بر وی گشاده گردد و صفای باطن او را حاصل شود. و هیچ کاری بر وی مشکل نشود. و فتوحات به وی رسد. و دارنده این اسم و مربع باید با طهارت باشد. و این مربع را معطّر ساخته که گناهان صغیره و کبیره قاری را محو کند و این مربع خواص زیادی دارد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم
الرحمن الرحیم بسم الله
الرحمن الرحیم الله بسم

الله
بسم الرحیم الرحمن




برچسب‌ها:

[ دو شنبه 13 آبان 1392برچسب:,

] [ 13:26 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

حرزهاى امام زين العابدين عليه السلام

 حرزهاى امام زين العابدين عليه السلام

1 - حرز كامل امام سجاد حضرت زين العابدين على بن الحسين عليهما السلام

اين حرز برگرفته از كتاب خداست و در هر صبح و شام خوانده مى شود:
بسم الله الرحمان الرحيم ، الله اءكبر، الله اءكبر، الله اءكبر و اءعلى و اءجل و اءعظم مما اءخاف و اءحذر، استجير بالله ، عز جارالله ، و جل ثناء الله ، و لا اله الا الله وحده لا شريك له ، و صلى الله على محمد و آله و سلم كثيرا، اللهم بك اعيذ نفسى و دينى و اءهلى و مالى و ولدى و من يعيينى اءمره .
اللهم بك اءعوذ و بك الوذ و بك اصول ، و اياك اءعبد و اياك اءستعين ، و عليك اءتوكل ، و اءدراء بك فى نحر اعدائى ، و استعين بك عليهم ، و اءستكفيكهم فاكفنيهم بما شئت (و اءنى شئت )و كيف شئت و حيث شئت ، بحقك لا اله الا اءنت انك على كل شى ء قدير، فسيكفيكهم الله و هو السميع العليم .
قال سنشد عضدك باءخيك و نجعل لكما سلطانا فلا يصلون اليكما باياتنا اءنتما و من اتبعكما الغالبون ، قال لاتخافا اننى معكما اءسمع و اءرى ، قالت انى اءعوذ بالرحمان منك ان كنت تقيا، اخسؤ وا فيها و لا تكلمون .
انى اءخذت بسمع من يطالبنى بالسوء بسمع الله و بصره و قوته بقوه الله و حبله المتين (و سلطانه المبين )، فليس لهم علينا سبيل و لا سلطان ان شاء الله ، سترت بيننا و بينهم بستر النبوه الذى ستر الله الانبيا به من الفراعنه ، جبرئيل عن اءيماننا و ميكائيل عن يسارنا و الله مطلع علينا، و جلعنا من بين ايديهم سدا و من خلفهم سدا فاغشيناهم لا يبصرون ، و شاهت الوجوه فغلبوا هنالك و انقلبوا صاغرين ، صم بكم عمى فهم لا يبصرون .
و اذا قراءت القرآن جعلنا بينك و بين الذين لايومنون بالاخره حجابا مستورا، و جعلنا على قلوبهم اءكنه اءن يفقهوه و فى آذانهم وقرا، و اذا ذكرت ربك فى القرآن وحده ولوا على ادبار هم نفورا، قل ادعوا الله اءو ادعوا الرحمان اءيا ماتدعوا فله الاءسماء الحسنى ، ولا تجهر بصلاتك و لاتخافت بها و ابتغ بين ذلك سبيلا.
و قل الحمد لله الذى لم يتخذ ولدا و لم يكن له شريك فى الملك و لم يكن له ولى من الذل و كبره تكبيرا، سبحان الله بكره و اءصيلا، حسبى الله من خلقه ، حسبى الله الذى يكفى و لا يكفى منه شى ء، حسبى الله و نعم الوكيل ، حسبى الله لا اله الا هو عليه توكلت و هو رب العرش العظيم .
اولئك الذين طبع الله على قلوبهم و سمعهم و ابصارهم و اولئك هم الغافلون ، اءفراءيت من اتخذ الهه هواه و اضله الله على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوه فمن يهديه من بعد الله اءفلا تذكرون ، انا جعلنا على قلوبهم اءكنه اءن يفقهوه و فى آذانهم و قرا و ان تدعهم الى الهدى فلن يهتدوا اذا ابدا.
اللهم احرسنا بعينك التى لا تنام و اكنفنا بركنك الذى لا يرام ، و اءعذنا بسلطانك الذى لايضام ، و ارحمنا بقدرتك يا رحمان ، اللهم لا تهلكنا و اءنت بنا بر، يا رحمان (اتهلكنا و اءنت ربنا) و حصننا (و رجاونا).
حسبى الرب من المربوبين ، حسبى الخالق من المخلوقين (حسبى الرازق من المرزوقين )، حسبى من لم يزل حسبى ، حسبى الذى لايمن على الذين يمنون ، حسبى الله و نعم الوكيل ، و صلى الله على محمد و آله و سلم كثيرا.
اللهم انى اءصبحت فى حماك الذى لايستباح ، و ذمتك التى لاتخفر، و جوارك الذى لا يضام ، و اءساءلك اللهم بعزتك و قدرتك ان تجعلنى فى حرزك (و جوارك ) و اءمنك و عياذك و عدتك و عقدك و حفظك و امانك ، و منعك الذى لا يرام ، و عزك الذى لا يستطاع ، من غضبك و سوء عقابك و سوء احداث النهار و طوارق الليل ، الا طارقا يطرق بخير يا رحمان .
اللهم يدك فوق كل يد، و عزتك اءعز من كل عزه ، و قوتك اقوى من كل قوه ، و سلطانك اجل و امنع من كل سلطان ، اءدراء بك فى نحور اعدائى و استعين بك عليهم و اءعوذ بك من شرورهم و اءلجاء اليك فيما اءشفقت عليه منهم ، و صلى الله على محمد و آله ، و اجرنى منهم يا اءرحم الراحمين .
و قال الملك ائتونى به استخلصه لفنسى فلما كلمه قال انك اليوم لدينا مكين امين ، قال اجعلنى على خزائن الاءرض انى حفيظ عليم ، و كذلك مكنا ليوسف فى الاءرض يتبوء منها حيث يشاء، نصيب برحمتنا من نشاء و لا نضيع اجر المحسنين ، و لاجر الاخره خير للذين آمنوا و كانوا يتقون .
و خشعت الاءصوات للرحمان فلاتسمع الا همسا.
اعيذ نفسى (و دينى ) و اءهلى و مالى و ولدى و جميع ما تلحقه عنايتى و جميع نعم الله عندى ، باسم الله الذى خضعت له الرقاب ، و باسم الله الذى خافته الصدور، (و باسم الله الذى نفس عن داوود كربته )، و باسم الله الذى وجلت منه النفوس .
و باسم الله الذى قال به للنار: كونى بردا و سلاما على ابراهيم ، و اءرادوا به كيدا فجعلنا هم الاءخسرين ، و باسم الله الذى ملا الاركان كلها و بعزيمه الله التى لاتحصى و بقدره الله المستطيله على جميع خلقه ، من شر من فى هذه الدنيا و من شر سلطانهم و سطواتهم و حولهم و قوتهم و غدرهم و مكرهم .
و اعيذ نفسى و اءهلى و مالى و ولدى و ذوى عنايتى و جميع نعم الله عندى بشده حول الله و شده قوه الله و شده بطش الله و شده جبروت الله ، و بمواثيق الله و طاعته على الجن و الانس - باسم الله الذى يمسك السماوات و الاءرض ان تزولا و لئن زالتا ان اءمسكهما من اءحد من بعده انه كان حليما غفورا، و باسم الله الذى فلق البحر لبنى اسرائيل ، و باسم الله الذى الان لداود الحديد و باسم الله الذى الاءرض جميعا قبضته يوم القيامه و السماوات مطويات بيمينه سبحانه و تعالى عما يشركون - من شر جميع من فى هذه الدنيا، و من شر جميع من خلقه و ما احاط به علمه ، و من شر كل ذى شر، و من شر حسد كل حاسد و سعايه كل ساع ، ولا حول و لاقوه الا بالله العلى العظيم شاءنه .
الهم بك استعين و بك استغيث و عليك اءتوكل و اءنت رب العرش العظيم .
الهم صل على محمد و آل محمد و احفظنى و خلصنى من كل معصيه و مصيبه نزلت فى هذا اليوم و فى هذه الليله و فى جميع الليالى و الاءيام من السماوات و الاءرض ، انك على كل شى ء قدير.
باسم الله على نفسى و مالى و اءهلى و ولدى ، باسم الله على كل شى اعطانى ربى ، بسم الله خير الاءسماء، باسم الله رب الاءرض و السماء، باسم الله الذى لا يضر مع اسمه شى ء فى الاءرض و لا فى السماء و هو السميع العليم ، اللهم رضنى بما قضيت و عافنى فيما اءمضيت ، حتى لا احب تعجيل ما اءخرت و لا تاءخير ما عجلت .
اللهم انى اءعوذ بك من اضغاث الاحلام ، و ان يلعب بى الشيطان فى اليقظه و المنام ، باسم الله تحصنت بالحى الذى لايموت ، من شر ما اءخاف و اءحذر، و رميت من يريد بى سوءا او مكروها من بين يدى ((لا حول ولا قوه الا بالله العلى العظيم )) و اءعوذ بالله من شر كم و شر كم تحت اقدامكم و خير كم بين اءعينكم .
و اعيذ نفسى و ما اءعطانى ربى و ما ملكته يدى و ذوى عنايتى بركن الله الاءشد، و كل اركان ربى شداد. اللهم توسلت بك اليك و تحملت بك عليك ، فانه لاينال ما عندك الا بك ، اءساءلك اءن تصلى على محمد و آله و ان تكفينى شر ما اءحذر و ما لا يبلغه حذارى ، انك على كل شى ء قدير و هو عليك يسير، جبرئيل عن يمينى و ميكائيل عن شمالى و اسرافيل امامى ، و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم .
اللهم مخرج الولد من الرحم ، و رب الشفع و الوتر، سخر لى ما اريد من دنياى و آخرتى ، و اكفنى ما اءهمنى ، انك على كل شى ء قدير. اللهم انى عبدك و ابن عبدك و ابن امتك ناصيتى بيدك ، ماض فى حكمك ، عدل على قضاوك .
اءساءلك بكل اسم سميت به نفسك و انزلته فى كتابك او علمته احدا من خلقك او استاثرث به فى علم الغيب عندك ، ان تصلى على محمد و آل محمد و اءن تجعل القرآن ربيع قلبى و نور بصرى و شفاء صدرى و جلاء حزنى و ذهاب همى و قضاء دينى . لا اله الا اءنت سبحانك انى كنت من الظالمين ، يا حى حين لا حى يا حى يا محيى الاموات ، و القائم على كل نفس بما كسبت ، يا حى لا اله الا اءنت ، برحمتك التى وسعت كل شى ء استعنت فاءعنى و اجمع لى خير الدنيا و الاخره ، و اصرف عنى شر هما بمنك و سعه فضلك .
اللهم انك مليك مقتدر و ما تشاء من امر يكن ، فصل على محمد و آله و فرج عنى و اكفى ما اءهمنى انك على ذلك قادر، يا جواد يا كريم . اللهم بك استفتح و بك استنجح و بحمد عبدك و رسولك عليه السلام اليك اتوجه .

اللهم سهل لى حزونه اءمرى و ذلل لى صعوبته و اعطنى من الخير اكثر مما ارجو، و اصرف عنى من الشر اكثر مما اخاف و احذر، و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم ، و صلى الله على محمد و آله و حسبنا الله و نعم الوكيل ، نعم المولى و نعم النصير.

 

 

 


برچسب‌ها:

[ دو شنبه 13 آبان 1392برچسب:,

] [ 13:21 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

زندگی‌نامه‌ی امام حسین (علیه السّلام)

 

زندگی‌نامه‌ی امام حسین (علیه السّلام)

 

بخش اوّل

 

طلوع مهر

صبح روز سوم شعبان سال چهارم هجری(1)، شهر مدینه میزبان کودک نورسیده‌ای بود که در خانه‌ی فاطمه (سلام الله علیها) و علی (علیه السّلام) چشم به جهان گشود و بعدها به "سیّد الشهداء"(2)ملقّب شد. این طفل نورسیده، دومین فرزند خانواده‌ای است که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) پس از نزول آیه‌ی تطهیر(3)، بارها آن‌ها را با عنوان "اهل بیت نبوّت" مورد خطاب قرار داده و بر آن‌ها سلام کرده بود.(4) مادر او فاطمه (سلام الله علیها)، دختر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و یکی از برترین زنان تاریخ است که به جهت بلندی معرفت، فضایل اخلاقی و پاکی و طهارت، زبانزد خاصّ و عام بوده و خداوند در بیان شأن و جایگاه رفیعش، در قرآن مکرّر سخن گفته است.(5) علی (علیه السّلام) نیز که دومین فرزند پسر خود را در آغوش می‌گرفت، اوّلین مسلمان(6)، برترین دانای دین(7)، وصیّ پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) (8)، شه‌سوار اسلام(9) و بالاترین سخنور عرب(10) است که سوابقی بی نظیر در ایثار و دفاع از دین خدا در سراسر دوران ظهور و گسترش دین اسلام دارد؛(11) تا آن‌جا که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به دستور حضرت حق، بارها و بارها از او سخن گفته، او را ستوده و سرانجام او را به عنوان جانشین خود معرّفی کرده بود.(12)

نام گذاری

در آن روز فرخنده، طفل را به محضر رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آوردند. علی (علیه السّلام) آن‌چنان که وظیفه داشت و نیز به رسم ادب و احترام، از ایشان خواست که همچون فرزند نخست، نام گذاری این نورسیده را نیز بر عهده گیرند. پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم به امر الاهی(13) او را به نام فرزند هارون، "حسین" خواند.(14) نامی که معرّب نام عبری "شَبیر"، نام پسر کوچک‌تر هارون؛ جانشین موسی (علیه السّلام)؛ بود. محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و موسی، علی و هارون، شبر و حسن، شبیر و حسین؛ تشابهی که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بعدها آن را در یک واقعه‌ی بسیار مهمّ تاریخی یادآوری کرد و خطاب به علی (علیه السّلام) فرمود: "یا علی! جایگاه تو نسبت به من، نظیر جایگاه هارون نسبت به موسی است؛ با این تفاوت ‌که سلسله‌ی پیامبران با من خاتمه می‌یابد."(15)

ریحانه‌ی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

حسین (علیه السّلام) دوران کودکی را در دامان پر مهر فاطمه (سلام الله علیها) و علی (علیه السّلام) و بیش از آن دو، در آغوش پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گذراند. علاقه و توجّه رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به حسین (علیه السّلام) چنان بود که همه‌ی اصحاب، از آن آگاه بودند. بارها و بارها این ابراز محبّت را به چشم خویش دیده و جملات ایشان را به گوش خود شنیده بودند.(16) در کتب حدیثی و تاریخی مختلف نیز گزارش‌های فراوانی در این باره نقل شده است.

از جمله آمده است که روزی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سجده‌ی نماز را بر خلاف معمول طولانی کرد. بعد از نماز مردم علّت طولانی شدن سجده را از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جویا شدند و پرسیدند: "آیا از طرف پروردگار وحی نازل شده بود یا دستوری رسیده بود؟" پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: "خیر، فرزندم حسین (علیه السّلام) بر پشتم سوار بود. دوست نداشتم او را پایین بیاورم. صبر کردم تا او به میل خود فرود آید".(17) این نمونه‌ای از رفتارهای سراسر لطف و مهربانی بهترین بنده‌ی خدا در بهترین حالات بندگی، با حسین (علیه السّلام) است.

اصحاب، بارها رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را دیده بودند که با کودکان خود، حسن (علیه السّلام) و حسین (علیه السّلام)، مشغول بازی است و حتّی گاهی آن‌ها را بر دوش خود سوار می‌کند.(18) پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بارها لب‌های حسین (علیه السّلام) را می‌بوسید(19) و یا می‌فرمود: "حسین از من است و من از اویم. خداوند دوست بدارد کسی را که او را دوست می‌دارد"(20) و باز از ایشان نقل شده که فرمودند: "حسن و حسین دو گل خوشبوی من از این دنیا هستند."(21)

در این میان بسیاری می‌دانستند که محبّت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به این دو کودک و مخصوصاً به حسین (علیه السّلام)، تنها یک محبّت عادی نَسَبی و فامیلی نبود. زیرا از طرفی پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فردی عادی مانند سایر مردم نیست. بنا به فرموده‌ی قرآن، هیچ رفتار یا گفتار پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از سر خواسته‌ی شخصی و هوی و هوس نیست؛(22) واز همین روست که خداوند می‌فرماید: "شایسته است که رفتار و حرکات ایشان سرمشق و الگوی اهل ایمان باشد."(23) از سوی دیگر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خود دختران، دختر خوانده‌ها و حتّی فرزندان پسر دیگری نیز داشتند(24)، امّا این گونه ابراز محبّت و توصیه‌های مؤکّد، فقط در مورد حسن و حسین (علیهما السّلام) دیده می‌شد.

علاوه بر این‌ها سفارش‌های پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مورد حسین (علیه السّلام)، سخنانی محبّت آمیز و عادی نبود؛ بلکه خبر از یک حقیقت بزرگ می‌داد. پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)بارها سعادت مردم را نیز در گرو دوستی با حسین (علیه السّلام) اعلام کرده بود.(25) عمر بن خطّاب از قول پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل می‌کند که ایشان فرمود: "حسن و حسین (علیهما السّلام) در عین جوانی سرور اهل بهشتند.(26) هرکه آنان را دوست بدارد، مرا دوست داشته و کسی که با آن‌ها دشمنی کند، با من دشمنی کرده است.(27) همچنین در جای دیگری می‌فرمود: "به واسطه‌ی من به آگاهی رسیدید؛ با علی (علیه السّلام) راه درست را یافتید و هدایت شدید؛ نیکی‌ها به واسطه‌ی حسن (علیه السّلام) به شما اعطا شده ولی سعادت شما با حسین (علیه السّلام) است. آگاه باشید که حسین (علیه السّلام) دری از درهای بهشت است. هر کس با او دشمنی کند، ممکن نیست وارد بهشت شود.(28)

در آیینه‌ی کتاب خدا

حسین (علیه السّلام) هنوز کودک بود که منظور چندین آیه‌ قرآن قرار گرفت. در روز مباهله‌‌ی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با مسیحیان نجران، حسین (علیه السّلام) و خانواده‌اش، تنها همراهان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودند. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بنا به دستور الاهی در آیه‌ی مباهله، حسن و حسین (علیهما السّلام) را به عنوان فرزندان خویش با خود برای مباهله همراه کرد.(29) (30)

باز هم یک بار دیگر هنگامی که آیه‌ی تطهیر نازل شد، یکی از پنج تنی که این آیه در مورد آن‌ها نازل شده بود، حسین (علیه السّلام) بود.(31) او به همراه پدر، مادر و برادر خود زیر رو انداز پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار گرفتند و خداوند این آیه را درباره‌ی آن‌ها نازل کرد: "همانا خداوند می‌خواهد پلیدی را تنها از شما اهل بیت دور گرداند و اراده کرده است شما را پاکیزه سازد".(32) این خودگواهی روشن و سندی گویا بر عصمت این خانواده و دوری ایشان از هر گونه گناه، خطا و پلیدی است.

در سوره‌ی شورا نیز خداوند دوستی و محبّت نزدیکان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را به تمام مسلمانان سفارش می‌کند و به پیامبرش می‌فرماید: "به مردم بگو: هیچ پاداشی به عنوان مزد رسالت و پیامبری از شما نمی‌خواهم، مگر این که اهل بیت مرا در کانون محبّت و دوستی خود قرار دهید".(33) هنگامی که از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درمورد مقصود خداوند از این نزدیکان سؤال شد، فرمود: "آن‌ها علی (علیه السّلام) و فاطمه (سلام الله علیها) و دو فرزند آن‌هایند".(34) این بدان معناست که نه تنها آن‌ها را دوست داشته باشید؛ بلکه آن‌ها را ملاک و معیار دوستی و دشمنی، در کلّ زندگی خود قرار دهید.(35)

از نوجوانی تا جوانی

امّا سالیان خوش کودکی حسین (علیه السّلام) به زودی به پایان رسید. حدوداً هفت ساله بود که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مسلمانان را با انبوهی از سفارش‌ها، توصیه‌ها و دستورات قاطعی در مورد اهل بیت خود تنها گذاشت و جهان اسلام را غرق در ماتم کرد.(36)

هنوز مراسم دفن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) انجام نشده بود که فتنه‌ها برای دستبرد به "ولایت امر"، ظهور کرد و دستورات اکید و توصیه‌های مکرّر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به فراموشی سپرده شد. واقعه‌ی بزرگی همچون غدیر(37) در پرده‌ی غفلت و تغافل رفت و علی رغم معرّفی مکرّر علی (علیه السّلام) به عنوان جانشین و وصیّ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، توصیه‌های اکید ایشان در مورد او نادیده گرفته شده، حکومت اسلامی غصب گردید.(38) حتّی فدک (دهستان حاصلخیز اهدایی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به دختر خود)، به وسیله‌ی حکومت وقت به زور گرفته شد.(39) ریحانه‌ی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هفت ساله بود(40) که مادر خود را نیز بر اثر جراحات و صدمات وارده از غائله‌ی بیعت، از دست داد.(41) داغ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مادر از یک سو و ستمی که بر پدر رفته و فشارهای حکومت از دیگر سو، روح پاک حسین (علیه السّلام) را سخت می‌آزرد. این دوران مصادف بود با زمان حکومت خلفای سه گانه. امّا این تمام ناراحتی‌ها نبود. ماجرایی دیگر نیز او را بیشتر و عمیق‌تر آزرده خاطر می‌ساخت. او نگران انحراف اسلام از مسیر حقیقی خویش بود.

در این مدّت حسین (علیه السّلام) به عنوان یک مسلمان و مأموم، پیوسته بر مسیر حرکت علی (علیه السّلام) راه می‌سپرد. از هر فرصتی برای دفاع از حق استفاده می‌کرد و به مردم در مورد تحریف اسلام هشدار می‌داد. در زمان خلافت خلیفه‌ی دوم، روزی مسجد پر از جمعیّت بود و حسین (علیه السّلام) که ده سال بیشتر نداشت در مسجد نشسته بود. خلیفه بالای منبر رفت و ضمن گفتاری خود را اولی و برتر از جان مؤمنان، یعنی صاحب اختیار(42) آنان، خواند. در این وقت حسین (علیه السّلام) از میان انبوه جمعیّت برخاست و فریاد زد: "از منبر پدرم رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)پایین بیا؛ این منبر، منبر پدر تو نیست". عمر در پاسخ گفت: "سوگند به جانم، این منبر، منبر پدر تو است. پدر من منبری نداشت ...". امّا گفتگو میان آن دو هم‌چنان ادامه یافت تا عمر از منبر پایین آمد.(43) زمانه بر همین منوال ادامه پیدا کرد و بارها اتّفاقات ناگواری پیش آمد که دل حسین (علیه السّلام) را به درد آورد.

در دوران جوانی، وقتی خلیفه‌ی سوم، ابوذر (رحمة الله علیه)، یار نزدیک پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را به جرم اعتراض نسبت به انحرافات حکومت وقت از مسیر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، تبعید کرد و مشایعت او را ممنوع نمود، حسین (علیه السّلام) به همراه پدر و برادر، علی رغم حکم خلیفه و به نشانه‌ی اعتراض، به بدرقه‌ی او رفتند. حسین (علیه السّلام) هنگام وداع به ابوذر(رحمة الله علیه) فرمود: "ای عمو جان، پروردگار بزرگ قادر و تواناست. او می‌تواند هرچه را که بر تو وارد شده تغییر دهد. این مردم، دنیا و زندگی و آسایش را از تو گرفتند؛ امّا تو دینت را از دستبرد آنان حفظ کردی. به راستی که تو از دنیا و دنیاداران بی نیازی و دنیای مردم پیش چشمت ناچیز است؛ ولی این مردم به راه و روش تو بسیار نیازمندند. دل قوی دار و از حرص و ذلّت دوری کن. خود را مباز و به خدا پناه ببر؛ زیرا مقاومت نشانه‌ی دینداری و بزرگواری است."(44)

حسین (علیه السّلام) یاور پدر

حسین (علیه السّلام) تقریبا سی و یک سال داشت که اداره‌ی امور مسلمین به جایگاه اصلی خود بازگشت و با بیعت مردم، علی (علیه السّلام) حاکم جامعه اسلامی گردید.(45) بعد از جنگ جمل امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، به همراه فرزندان خود به کوفه هجرت کرد و آن‌جا را مرکز حکومت اسلامی قرار داد.(46) در این مدّت حسین (علیه السّلام) در تمام صحنه‌های نظامی و سیاسی، یار و یاور نزدیک امام و پدر خود بود و در نهایت احترام، فرمان‌های پدر را اطاعت می‌کرد.

حسین (علیه السّلام) تربیت شده‌ی دستِ بزرگ مدافع اسلام بود و شجاعت و شهامت را به خوبی از پدر آموخته بود. او در هر سه جنگی که در این دوران پیش آمد، حضوری فعّال داشت. در جنگ جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امیر المؤمنین (علیه السّلام) به عهده‌ی ایشان بود.(47) در جنگ صفّین چه از راه سخنرانی‌های پرشور و تشویق یاران علی (علیه السّلام) در جنگ(48) و چه از رهگذر پیکار با دشمنان، نقش فعّالی داشت.(49) شریعه‌ی فرات در این نبرد به یاری او و یارانش آزاد شد.(50) در جریان حکمیّت نیز ایشان یکی از شاهدان از سوی پدر بود.(51)

همگام برادر

پس از شهادت امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، امام حسن (علیه السّلام)، به دستور الاهی و سفارش پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، امامت امّت، هدایت جامعه مسلمین و ادامه‌ی راه تبیین و نشر دین خدا را به عهده گرفت.(52)

در دوران امامت برادر، حسین (علیه السّلام) نیز همانند سایر شیعیان، مطیع و سر سپرده‌ی کامل برادر خود به عنوان امام شیعیان بود و در اطاعت اوامر او ذرّه‌ای سستی نمی‌کرد(53)؛ چنان که ادب و اطاعت او از برادر مثال زدنی شد. امام باقر (علیه السّلام) در این زمینه می‌فرماید: "امام حسین (علیه السّلام) به خاطر احترام و بزرگداشت مقام برادرش، امام حسن (علیه السّلام)، هرگز در سخن گفتن از او پیشی نگرفت."(54)

حسین (علیه السّلام) در تمامی مواضع سیاسی و در مهم‌ترین آن‌ها، ماجرای جنگ امام حسن (علیه السّلام) با معاویه و توقّف آن، پشتیبان و مطیع امر امام خویش بود. در این واقعه حسین بن علی (علیهما السّلام) به عنوان یکی از شخصیّت‌های جهان اسلام، علی رغم این که اکثریّت قریب به اتّفاق مسلمانان، امام حسن (علیه السّلام) را تنها گذاشتند(55)، کاملاً مدافع متارکه‌ی جنگ بود و سرسختانه از موضع و تصمیمات برادر حمایت می‌کرد؛ چرا که او نیز حفظ اسلام را در این کار می‌دید. (56)

پس از این جریان، حسین (علیه السّلام) به همراه برادر از شهر کوفه به مدینه، زادگاه خود، بازگشت و در کنار مرقد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به وظیفه‌ی تربیت، ارشاد مردم و تبیین و تفسیر احکام الاهی پرداخت.(57) امّا دیر زمانی نگذشت که امام حسن (علیه السّلام) با حیله‌ی معاویه مسموم شد و به شهادت رسید(58) و حسین (علیه السّلام) جانشین برادر و امام مسلمین گردید.(59)

بدین ترتیب دوران امامت حضرت که شامل فراز و نشیب‌های بسیاری بود آغاز گردید. خطرات جدّی جامعه‌ی اسلامی را تهدید می‌کرد و ....

 

 


برچسب‌ها:

[ پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:,

] [ 17:20 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

نگاه شما: بوی محرم میاد

چند روز دیگر، ماه محرم، ماه عزاداری برای سالار شهیدان اباعبدالله حسین بن علی (ع) آغاز می‌شود و هم‌اکنون نیز حال و هوای شهرمان عوض شده.. هر کوچه و خیابان، هیأت‌ها در حال برپایی خیمه‌های عزاداری هستند.. مغازه‌های فروش سیاهی و پرچم عزا‌ی حسین پر رونق شده... بچه‌ها با طبل و سنج و یا با یک پرچم در خیابونا ‌راه افتادند و برای هیأتهایشان‌ پول جمع می‌کنند.. خلاصه همه جا ‌رنگ وبوی حسینی به خود گرفته است.

به همین مناسبت و با آرزوی توفیق همه شما در عزاداری برای ارباب بی‌کفن، چند بیت شعر زیر ‌تقدیمتان می‌شود: 
 
 
یواش یواش بوی محرم می‌یاد 
بوی عزا وموسم غم می‌یاد
عوض می‌شه چهره شهر دوباره 
شهر لباس شادیشو در می‌یاره
هیأتی‌ها مشغول جنب وجوشند 
همه می‌خوان لباس سیاه بپوشن
تکیه‌ها دوباره بر پا می‌شه 
وقف عزای ‌پور زهرا می‌شه
قبض بدست بچه‌ها تو خیابون 
جمع می‌کنن پول برا هیأتاشون
تو تکیه، حسینیه، مسجدا 
بر پا می‌شه عزای خون خدا
بر پا می‌شه بساط نذر غذا 
به عشق مولا پسر مرتضی
همون پسر که عشق عالمینه 
ارباب سرجدای ما حسینه
به عشق مولا گنا‌ها کم می‌شه 
چشمای ما ابری و پر نم می‌شه
هر کی تو هر صنف و مرامی باشه 
محرمی نوکر نوکراشه
می‌گه حسین زندگیم فداته 
آرزومم دیدن کربلاته
کاش بودم و جونم فدات می‌کردم 
فدای کل بچه‌هات می‌کرد‌م
کاش بودم و به جای اون علمدار 
می‌بریدن دستامو قوم اشرار
کاش بودم و به جای شیر خواره 
گلوم می‌شد خونی و پاره پاره
کاش بودم و می‌خوردم هر زمونه 
به جای زینب ضرب تازیونه
کاش بودم و سرت جدا نمی‌شد 
دریای خون کرببلا نمی‌شد
من نبودم ولی حالا یارتم 
هر ساله یک ماهی عزادارتم
به یاد تو سینه و سر می‌زنم 
هرجا که با اسمته در می‌زنم
آرزوم اینه تو مه پر بلا 
حسین حسین بگم بیام کربلا


برچسب‌ها:

[ پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:,

] [ 17:14 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

روز خانواده و تکریم بازنشستگان
روز خانواده و تکریم بازنشستگان
خانواده، همین سرپناهی است که سرشار از عطر لبخندهای من و توست. خانواده، همین شانه‌های مهربانی است که تکیه‌گاه دلتنگی‌های ناگهانی من و توست. خانواده، آغوش گرمی است که تمام عمر، پناه لحظه‌های تنهایی است.

 

چرا امروز روز خانواده است؟/ نزد خدا چه کاری محبوب تر از اعتکاف است؟

 خانواده به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی در جامعه می‌تواند بنای توسعه منابع انسانی را پایه‌ریزی کند و تکریم این نهاد موجب استحکام این واحد اجتماعی شده است و این در حالی است که حضور بازنشستگان به عنوان افرادی، با تجربه که سالها عمر خود را در مسیر خدمت به مردم و سازندگی کشور صرف کرده‌اند نباید فراموش شوند و باید از تجربیات گرانبهای آنان برای ساختن آینده‌ای بهتر بهره برد و جوانان را باید با سوق دادن به سوی این عزیزان به آینده کاری خود امیدوار ساخت.

 
25 ذی‌الحجه مصادف است با روز «تکریم خانواده و تکریم بازنشستگان»، علت انتخاب این روز شأن نزول آیه «هل اتی» در سوره الانسان که راجع به خانواده و استحکام پایه‌های آن است عنوان شده است.

 
گفتنی است این سوره در روز 25 ذی‌الحجه در شأن اهل‌بیت پیامبر(ص) نازل شد که پس از سه روز روزه و انفاق افطار خود، از طرف خداوند اطعام شدند اما این در حالی است که در شورای فرهنگی عمومی اتفاق نظر بر این بود که روز بازنشستگان با یک روز در تقویم رسمی کشور تلفیق شود که بهترین روز برای این منظور روز 25 ذی‌الحجه یعنی روز «خانواده» بود چرا که در دین مبین اسلام خانواده یکی از مهمترین ارکان جامعه محسوب می‌گردد و پایبندی به خانواده و جلوگیری از بی‌بند و باری و همچنین ارتقای جایگاه و تحکیم بنیان خانواده، از جمله مسائلی است که به آن سفارش فراوان شده است.

 
بی‌شک با انجام فرامین دینی اسلام در مورد خانواده و در نظر گرفتن آنها می‌توان تا حد زیادی زمینه سلامت خانوادگی و سعادت و جاودانگی را برای خویش فراهم سازیم.

 
از طرفی خانواده به عنوان کوچکترین نهاد اجتماعی، آسیب‌پذیرترین گروه در برابر آسیب‌های اجتماعی است به طوری که اکثر مشکلات و آسیب‌ها ابتدا در خانواده بروز پیدا می‌کند و در صورت عدم پیشگیری و برخورد ناصحیح با آنها، به درون جامعه نیز رسوخ می‌کند و در این شرایط دشوار، دیگر نمی‌توان به راحتی مشکلات و آسیب‌ها را کنترل کرد.
 


 
اشاره
«ای کسانی که به خدا ایمان آورده اید، بکوشید خود و خانواده خویش را از آتش دوزخ مصون دارید»؛ چرا که «همانا زیان کارترین افراد کسانی هستند که خود و خانواده خویش را در روز قیامت به زیان انداختند. هان! این همان خسران و زیان آشکار است».

 
خانواده، نخستین و مهم ترین نهاد تربیت آدمی است. آغازی برای صعود به قله های انسانیت و پیمودن پله های تعالی است و فضایی که در آن ارزش های اخلاقی و اجتماعی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و اسباب رشد و تعالی انسان به وجود می آید. خانواده، چتر عطوفت و کانون مهرورزی است. باغستانی است که در آن، باغبان تربیت با سخت کوشی و تلاش دائمی، فرزندان را از گزند آفات روحی، روانی و محیطی دور می سازد و با تربیت و آموزش درست، در باروری استعدادها و استقلال شخصیت تأثیر بسزایی ایفا می کند. این مقاله دربردارنده چند پیام کوتاه درباره این کانون پرمهر و مهم است.

 
سیره معصومان و خانواده و پذیرش مسئولیت خانواده
هنگامی که در صدر اسلام، آیه ای درباره عذاب دوزخیان نازل شد، چند تن از جوانان از ترس گرفتاری به چنین عذابی، سر به بیابان نهادند و زندگی عادی خویش را رها کردند. همسران آنان خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و شرح حال شوهران خود را بازگفتند. حضرت از این ماجرا ناراحت شد، به سوی مسجد شتافت و چنین فرمود: «من که پیامبر شما هستم، همسر اختیار کرده ام، غذا می خورم و از بدنم نگه داری می کنم و در میان اجتماع به سر می برم و با مردم تماس دارم. هر کس از سنت و روش من روی برگرداند، از من نیست».

 
تقسیم کار در خانواده
حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام پس از تشکیل زندگی مشترک، تقسیم کارهای خانه را به نظر و مشورت رسول اکرم صلی الله علیه و آله واگذاشتند. آنان به آن حضرت گفتند: یا رسول الله! ما دوست داریم ترتیب و تقسیم بندی کارهای خانه مان با شما باشد. پیامبر نیز کارهای بیرون خانه را بر عهده علی علیه السلام و کارهای داخلی را بر عهده حضرت زهرا علیهاالسلام گذاشت. علی و فاطمه علیهاالسلام نیز از اینکه نظر رسول خدا صلی الله علیه و آله را در زندگی خصوصی خود دخالت داده اند، بسیار خرسند بودند.

 
آموزش شجاعت و خداشناسی به کودک هنگام بازی
در روایتی آمده است: هنگامی که امام حسن علیه السلام کودکی خردسال بود، فاطمه زهرا علیهاالسلام با او بازی می کرد و هنگام بازی، فرزند خود را بالا و پایین می انداخت. در آن حال درس شجاعت و شهامت به او می آموخت و در شعری که ترجمه آن چنین است، می فرمود:
ای حسن! مانند پدرت باش بند اسارت را از گردن بگشای
خداوندِ احسان کننده را پرستش کن و هرگز با کینه توزان دوستی نکن

 
پاداش عدالت میان فرزندان
زنی با دو فرزند کوچکش بر عایشه، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شد. عایشه، سه دانه خرما به زن داد. مادر به هر یک از بچه ها یک دانه خرما داد. یک دانه دیگر را نیز نصف کرد و نیمی از آن را به هریک از بچه ها داد. چون پیامبر به خانه برگشت، عایشه جریان را برای آن حضرت تعریف کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: آیا از کار آن زن تعجب کردی؟ خدا به دلیل رعایت عدالت و مساوات، آن زن را به بهشت خواهد برد. حضرت در جای دیگری فرموده است: «خداوند دوست دارد میان فرزندانتان عادلانه رفتار کنید، حتی در بوسیدن آنها».

 
خانواده؛ سرچشمه پیشرفت جامعه
اگر در سرچشمه ترقی و پیشرفت تمدن بیندیشیم و در جست وجوی منبع شعاع ارزش ها، فضیلت ها، کارهای نیک و خاستگاه های اخلاق در محافل اجتماعی باشیم، خواهیم دید که همه اینها از نظام خانواده هایی به هم پیوسته و سرشار از عاطفه سرچشمه می گیرد. پس اگر بنای خانواده در جامعه بر پایه فضیلت و اخلاقی نیکو استوار باشد، روح همکاری، برادری و محبت بر آن جامعه حاکم خواهد شد و آن جامعه با اتحاد و انسجام، اهلیت پذیرش امانت الهی را در زندگی خواهد داشت. اگر خانواده به انحراف، بدی ها و پراکندگی گرایش داشته باشد، جامعه به تزلزل و انحطاط خواهد گرایید و اگر زمینه این انحراف ها بیشتر شود، جامعه به گمراهی و تباهی کشیده خواهد شد. بنابراین، خانواده، هویت جامعه و نشانه های امت را بر دوش می کشد و اگر آن را به یک هرم تشبیه کنیم، پدر در رأس این هرم، مسئول مراقبت و حمایت از همسر خویش است که او نیز پایه دوم خانواده و مسئول تربیت فرزندان و سامان دهی امور خانه است.

 
نقش مرد در خانواده
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرمود:
خداوند رحمت کند پدری را که فرزندش را بر نیکی کردن بر خود کمک کند.
نشستن مرد نزد زن و فرزندش، نزد خداوند محبوب تر از اعتکاف در مسجد من است.
امام سجاد علیه السلام فرمود:
خداوند از آن کس خشنودتر است که خانواده خود را بیشتر در رفاه و نعمت قرار دهد.
حق زن این است که بدانی خداوند او را مایه آرامش و انس تو قرار داده است و بدانی این نعمتی است که خداوند به تو داده. پس باید او را گرامی داری و با وی نرمی کنی.
امام صادق علیه السلام فرمود:
مرد برای اداره منزل و خانواده خود به سه ویژگی نیاز دارد که اگر در طبیعت او نباشد، باید خود را با تکلّف به آنها وادارد: خوش رفتاری، گشاده دستی سنجیده و غیرت برای حفاظت از آنها.

 
نقش زن در خانواده
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرمود:
هر زنی که در خانه شوهر خود به قصد انجام دادن کارهای خانه چیزی را جا به جا کند، خداوند به او نظر می کند و هر که خداوند به او نظر کند، عذابش نمی دهد.
زنی که شوهر خود را به کارهایی وادار می کند که او توانایی انجام دادن آنها را ندارد، هیچ یک از کارهای نیکش پذیرفته نخواهد شد.
امام باقر علیه السلام فرمود:
برای زن نزد پروردگارش هیچ شفاعت کننده ای کارسازتر از خشنودی شوهرش نیست.
امام صادق علیه السلام فرمود:
خوش بخت است خوش بخت، زنی که شوهر خود را گرامی می دارد و آزارش نمی دهد و در همه حال از وی فرمان می برد.

 
وظیفه فرزند در خانواده
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرمود:
خوشا به حال کسی که به پدر و مادرش نیکی کند؛ خداوند عمرش را زیاد می کند.
امام علی علیه السلام فرمود:
نیکی به پدر و مادر، بزرگ ترین فریضه است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
پدر و مادر را بر فرزند سه حق است: در همه حال شکرگزار آنها باشد، در هر چه او را امر و نهی می کنند، به جز معصیت خدا، اطاعتشان کند و در نهان و آشکار خیرخواه آنان باشد.
امام رضا علیه السلام فرمود:
خداوند به سپاس گزاری از خود و پدر و مادر فرمان داده است. پس هر کس از پدر و مادرش سپاس گزاری نکند، خداوند را سپاس نگفته است.

 


برچسب‌ها:

[ پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:,

] [ 17:9 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]

داستان مباهله

مدينه اولين باري است كه ميهماناني چنين غريبه را به خود مي‌بيند. كارواني متشكل از شصت ميهمان ناآشنا كه لباس‌هاي بلند مشكي پوشيده‌اند، به گردنشان صليب آويخته‌اند، كلاه‌هاي جواهرنشان بر سر گذاشته‌اند، زنجيرهاي طلا به كمر بسته‌اند و انواع و اقسام طلا و جواهرات را بر لباس‌هاي خود نصب كرده‌اند.
وقتي اين شصت نفر براي ديدار با پيامبر، وارد مسجد مي‌شوند، همه با حيرت و تعجب به آنها نگاه مي‌كنند. اما پيامبر بي‌اعتنا از كنار آنان مي‌گذرد و از مسجد بيرون مي‌رود هم هيأت ميهمانان و هم مسلمانان، از اين رفتار پيامبر، غرق در تعجب و شگفتي مي‌شوند. مسلمانان تا كنون نديده‌اند كه پيامبر مهربانشان به ميهمانان بي‌توجهي كند به همين دليل، وقتي سرپرست هيأت مسيحي علت بي‌اعتنايي پيامبر را سؤال مي‌كند، هيچ كدام از مسلمانان پاسخي براي گفتن پيدا نمي‌كنند.
تنها راهي كه به نظر مي‌رسد، اين است كه علت اين رفتار پيامبر را از حضرت علي بپرسند، چرا كه او نزديك‌ترين فرد به پيامبر و آگاه‌ترين، نسبت به دين و سيره و سنت اوست. مشكل، مثل هميشه به دست علي حل مي‌شود. پاسخ او اين است كه:

«پيامبر با تجملات و تشريفات، ميانه‌اي ندارند؛ اگر مي‌خواهيد مورد توجه و استقبال پيامبر قرار بگيريد، بايد اين طلاجات و جواهرات و تجملات را فروبگذاريد و با هيأتي ساده، به حضور ايشان برسيد.»
اين رفتار پيامبر، هيأت ميهمان را به ياد پيامبرشان، حضرت مسيحي مي‌اندازد كه خود با نهايت سادگي مي‌زيست و پيروانش را نيز به رعايت سادگي سفارش مي‌كرد.
آنان از اين كه مي‌بينند، در رفتار و كردار، اين همه از پيامبرشان فاصله گرفته‌اند، احساس شرمساري مي‌كنند. ميهمانان مسيحي وقتي جواهرات و تجملات خود را كنار مي‌گذارند و با هيأتي ساده وارد مسجد مي‌شوند، پيامبر از جاي برمي‌خيزد و به گرمي از آنان استقبال مي‌كند. شصت دانشمند مسيحي، دور تا دور پيامبر مي‌نشينند و پيامبر به يكايك آنها خوشامد مي‌گويد، در ميان اين شصت نفر، كه همه از پيران و بزرگان مسيحي نجران هستند،‌ «ابوحارثه» اسقف بزرگ نجران و «شرحبيل» نيز به چشم مي‌خورند. پيداست كه سرپرستي هيأت را ابوحارثه اسقف بزرگ نجران، بر عهده دارد. او نگاهي به شرحبيل و ديگر همراهان خود مي‌اندازد و با پيامبر شروع به سخن گفتن مي‌كند: «چندي پيش نامه‌اي از شما به دست ما رسيد، آمديم تا از نزديك، حرف‌هاي شما را بشنويم».
پيامبر مي‌فرمايد:
«آنچه من از شما خواسته‌ام، پذيرش اسلام و پرستش خداي يگانه است».
و براي معرفي اسلام، آياتي از قرآن را برايشان مي‌خواند.
اسقف اعظم پاسخ مي‌دهد: «اگر منظور از پذيرش اسلام، ايمان به خداست، ما قبلاً به خدا ايمان آورده‌ايم و به احكام او عمل مي‌كنيم.»
پيامبر مي‌فرمايد:
«پذيرش اسلام، علايمي دارد كه با آنچه شما معتقديد و انجام مي‌دهيد، سازگاري ندارد. شما براي خدا فرزند قائليد و مسيح را خدا مي‌دانيد، در حالي كه اين اعتقاد،‌ با پرستش خداي يگانه متفاوت است.»
اسقف براي لحظاتي سكوت مي‌كند و در ذهن دنبال پاسخي مناسب مي‌گردد. يكي ديگر از بزرگان مسيحي كه اسقف را درمانده در جواب مي‌بيند، به ياري‌اش مي‌آيد و پاسخ مي‌دهد:
«مسيح به اين دليل فرزند خداست كه مادر او مريم، بدون اين كه با كسي ازدواج كند، او را به دنيا آورد. اين نشان مي‌دهد كه او بايد خداي جهان باشد.»
پيامبر لحظه‌اي سكوت مي‌كند.
ناگهان فرشته وحي نازل مي‌شود و پاسخ اين كلام را از جانب خداوند براي پيامبر مي‌آورد. پيامبر بلافاصله پيام خداوند را براي آنان بازگو مي‌كند: «وضع حضرت عيسي در پيشگاه خداوند، همانند حضرت آدم است كه او را به قدرت خود از خاك آفريد...»1
و توضيح مي‌دهد كه «اگر نداشتن پدر دلالت بر خدايي كند، حضرت آدم كه نه پدر داشت و نه مادر، بيشتر شايسته مقام خدايي است. در حالي كه چنين نيست و هر دو بنده و مخلوق خداوند هستند.»
لحظات به كندي مي‌گذرد، همه سرها را به زير مي‌اندازند و به فكر فرو مي‌روند. هيچ يك از شصت دانشمند مسيحي، پاسخي براي اين كلام پيدا نمي‌كنند. لحظات به كندي مي‌گذرد؛ دانشمندان يكي يكي سرهايشان را بلند مي‌كنند و در انتظار شنيدن پاسخ به يكديگر نگاه مي‌كنند، به اسقف اعظم، به شرحبيل؛ اما... سكوت محض.
عاقبت اسقف اعظم به حرف مي‌آيد:
«ما قانع نشديم. تنها راهي كه براي اثبات حقيقت باقي مي‌ماند، اين است كه با هم مباهله كنيم. يعني ما و شما دست به دعا برداريم و از خداوند بخواهيم كه هر كس خلاف مي‌گويد‌، به عذاب خداوند گرفتار شود.»
پيامبر لحظه‌اي مي‌ماند. تعجب مي‌كند از اينكه اينان اين استدلال روشن را نمي‌پذيرند و مقاومت مي‌كنند. مسيحيان چشم به دهان پيامبر مي‌دوزند تا پاسخ او را بشنوند.
در اين حال، باز فرشته وحي فرود مي‌آيد و پيام خداوند را به پيامبر مي‌رساند. پيام اين است:
«هر كس پس از روشن شدن حقيقت، با تو به انكار و مجادله برخيزد، [به مباهله دعوتش كن] بگو بياييد، شما فرزندانتان را بياوريد و ما هم فرزندانمان، شما زنانتان را بياوريد و ما هم زنانمان. شما جان‌هايتان را بياوريد و ما هم جان‌هايمان،‌ سپس با تضرع به درگاه خدا رويم و لعنت او را بر دروغگويان طلب كنيم.»2
پيامبر پس از انتقال پيام خداوند به آنان، اعلام مي‌كند كه من براي مباهله آماده‌ام. دانشمندان مسيحي به هم نگاه مي‌كنند، پيداست كه برخي از اين پيشنهاد اسقف رضايتمند نيستند، اما انگار چاره‌اي نيست.
زمان مراسم مباهله، صبح روز بعد و مكان آن صحراي بيرون مدينه تعيين مي‌شود.
دانشمندان مسيحي موقتاً با پيامبر خداحافظي مي‌كنند و به اقامت‌گاه خود باز مي‌گردند تا براي مراسم مباهله آماده شوند.
صبح است، شصت دانشمند مسيحي در بيرون مدينه ايستاده‌اند و چشم به دروازه مدينه دوخته‌اند تا محمد با لشكري از ياران خود، از شهر خارج شود و در مراسم مباهله حضور پيدا كند.
تعداد زيادي از مسلمانان نيز در كنار دروازه شهر و در اطراف مسيحيان و در طول مسير صف كشيده‌اند تا بينندة اين مراسم بي‌نظير و بي‌سابقه باشند.
نفس‌ها در سينه حبس شده و همه چشم‌ها به دروازه مدينه خيره شده است.
لحظات انتظار سپري مي‌شود و پيامبر در حالي كه حسين را در آغوش دارد و دست حسن را در دست، از دروازه مدينه خارج مي‌شود. پشت سر او تنها يك مرد و زن ديده مي‌شوند. اين مرد علي است و اين زن فاطمه.
تعجب و حيرت، همراه با نگراني و وحشت بر دل مسيحيان سايه مي‌افكند.
شرحبيل به اسقف مي‌گويد: نگاه كن. او فقط دختر، داماد و دو نوة خود را به همراه آورده است.
اسقف كه صدايش از التهاب مي‌لرزد، مي‌گويد:
«همين نشان حقانيت است. به جاي اين كه لشكري را براي مباهله بياورد، فقط عزيزان و نزديكان خود را آورده است، پيداست به حقانيت دعوت خود مطمئن است كه عزيزترين كسانش را سپر بلا ساخته است.»
شرحبيل مي‌گويد: «ديروز محمد گفت كه فرزندانمان و زنانمان و جان‌هايمان. پيداست كه علي را به عنوان جان خود همراه آورده است.»
«آري، علي براي محمد از جان عزيزتر است. در كتاب‌هاي قديمي ما، نام او به عنوان وصي و جانشين او آمده است...»
در اين حال، چندين نفر از مسيحيان خود را به اسقف مي‌رسانند و با نگراني و اضطراب مي‌گويند:
«ما به اين مباهله تن نمي‌دهيم. چرا كه عذاب خدا را براي خود حتمي مي‌شماريم.»
چند نفر ديگر ادامه مي‌دهند: «مباهله مصلحت نيست. چه بسا عذاب، همه مسيحيان را در بر بگيرد.»
كم‌كم تشويش و ولوله در ميان تمام دانشمندان مسيحي مي‌افتد و همه تلاش مي‌كنند كه به نحوي اسقف را از انجام اين مباهله بازدارند.
اسقف به بالاي سنگي مي‌رود، به اشاره دست، همه را آرام مي‌كند و در حالي كه چانه و موهاي سپيد ريشش از التهاب مي‌لرزد، مي‌گويد:
«من معتقدم كه مباهله صلاح نيست. اين پنج چهره نوراني كه من مي‌بينم، اگر دست به دعا بردارند، كوه‌ها را از زمين مي‌كنند، در صورت وقوع مباهله، نابودي ما حتمي است و چه بسا عذاب، همه مسيحيان جهان را در بر بگيرد.»
اسقف از سنگ پايين مي‌آيد و با دست و پاي لرزان و مرتعش، خود را به پيامبر مي‌رساند. بقيه نيز دنبال او روانه مي‌شوند.
اسقف در مقابل پيامبر، با خضوع و تواضع، سرش را به زير مي‌افكند و مي‌گويد: «ما را از مباهله معاف كنيد. هر شرطي كه داشته باشيد، قبول مي‌كنيم.»
پيامبر با بزرگواري و مهرباني، انصراف‌شان را از مباهله مي‌پذيرد و مي‌پذيرد كه به ازاي پرداخت ماليات، از جان و مال آنان و مردم نجران، در مقابل دشمنان، محافظت كند.
خبر اين واقعه، به سرعت در ميان مسيحيان نجران و ديگر مناطق پخش مي‌شود و مسيحيان حقيقت‌جو را به مدينة پيامبر سوق مي‌دهد.


برچسب‌ها:

[ چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:,

] [ 16:37 ] [ مهدی صفریان ]

[ ]